هست کند

لغت نامه دهخدا

هست کند. [ ] ( اِ ) به هندی لوف است. ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

بهندی لوف است

جمله سازی با هست کند

به دهر هر سر مویی که راست یا کج هست کند به جان منش همچو تیر یا چو تبر
در صنعت او چنانک خواهد پیوست گه هست کند زنیست و گه نیست زهست
امید هست کند رحم بر غریبی ما همان که قطره ما را جدا ز دریا کرد
نیست را همت مردانه او هست کند گرز او اوج حصین حصن عدوپست کند
نیست کند هست کند بی‌دل و بی‌دست کند باده دهد مست کند ساقی خمار مرا