نحط

لغت نامه دهخدا

نحط. [ ن َ ] ( ع اِ ) آواز اسب و شتر از گرانی و ماندگی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || ( مص ) آواز کردن و نالیدن اسب از ماندگی و تعب. ( از اقرب الموارد ). نحیط. ( از المنجد ). || سرزنش نمودن وقت سؤال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زجر کردن سائل را هنگام سؤال. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || سخت دم زدن گازر وقت جامه بر سنگ زدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || تردد کردن گریه در سینه بی آشکارگی آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از المنجد ). نحاط. نحیط. ( المنجد ). || زفیر برآوردن و بانگ کردن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نحیط شود.

فرهنگ فارسی

آواز اسب و شتر از گرانی و ماندگی.

جمله سازی با نحط

نَشُقّ الجَیبَ مِن نشر الخرامی نحط الرجل فی ربع الغوانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال عشقی فال عشقی فال ابجد فال ابجد فال تخمین زمان فال تخمین زمان