ظهور او بر دانا بود بروز خدای چو رایتش زنهان مهچه بر عیان کشدا
شکسته مهچه ی خرگاه صبح زرّین تاج ز قبّه ی علم سد ره سای بواسحق
زرگران رسته ی بازار شهرستان صنع مهچه ی خرگاهش از خورشید انور ساخته
غمزه تیز به پیرامن چشمش گویی تیغ خون است که در مهچه قصاب افتاد
سلطان علی موسی کاظم امین وحی ای مهچه ی لوای تو خورشید بیزوال