مقاش

لغت نامه دهخدا

مقاش. [ م َق ْ قا ] ( از ع، اِ ) مأخوذ از منقاش تازی وبه معنی آن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به منقاش شود.

فرهنگ عمید

= منقاش

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آلتی که بوسیله آن موی را از اعضای بدن کنند موچین موچینه.
ماخوذ از منقا تازی و به معنی آن

جمله سازی با مقاش

در نوع آذری، خمیر را ورز داده به شکل‌های گرد کوچک برش می‌دهیم، سپس با مواد پر می‌کنیم و با ایجاد الگوی دوخت‌مانند روی آن را می‌بندیم. الگوی دوخت روی خمیر با استفاده از موچین‌های سنتی مقاش درست می‌شود.