لیچار. ( اِ ) ریچار که مطلق مربا باشد عموماً و مربائی را که از دوشاب سازند خصوصاً و آنچه از شیر و دوغ و ماست بپزند به هر نحو که باشد. ( برهان ). لیچال: یکی غرم بریان و نان از برش نمکدان لیچار گرد اندرش.فردوسی.ترش دیدم جهانی رامن از ترس از آن دوشاب چون لیچار گشتم.مولوی. لیچار. ( اِ ) گفتار بیهوده و گاهی مضحک و گاهی هرزه. رجوع به مدخل بعد شود.
فرهنگ معین
(اِ. )۱ - (عا. )سخنان بیهوده وبی معنی. ۲ - مربا. ریچار، ریچال، لیچال نیز گفته می شود.،~ بار کسی کردن کنایه از: سخن درشت یا متلک نیش دار به کسی گفتن.
مربا، سخنان بیهوده ودرهم ونامربوطنیزمیگویند ( اسم ) ۱- مربا( عموما ). ۲- مربایی که از دوشاب سازند ( خصوصا ). ۳- آنچه که از شیر ودوغ و ماست پزند: یکی غرم بریان و نان از برش نمکدان لیچار گرد اندرش. ( شا. لغ. ) ۴- سخن ناروا و ناپسند که باشخاص گویند.
ویکی واژه
(عا.) سخنان بیهوده وبی معنی. مربا. ریچار، ریچال، لیچال نیز گفته میشود.؛~ بار کسی کردن کنایه از: سخن درشت یا متلک نیش دار به کسی گفتن. سخن نامربوط
جمله سازی با لیچار
"امیر موبور همینکه طیب را میدید، شروع میکرد به دریوری گفتن و لیچار بار او میکرد، اما طیب حتی برنمیگشت نگاه کند، فقط نوچههایش مراقبت میکردند که یک وقت دار و دسته امیرموبور صدمهای به طیب نزنند."