لغت نامه دهخدا
لموس. [ ل َ ] ( ع ص، اِ ) شترماده ای که در فربهی وی شک باشد. ج، لُمس. ( منتهی الارب ). آن اشتر که کوهانش بمجند تا فربه است یا نه. ( مهذب الاسماء ). || پسرخوانده. || آنکه در گوهر و حسب وی عیبی باشد. ( منتهی الارب ).
لموس. [ ل َ ] ( ع ص، اِ ) شترماده ای که در فربهی وی شک باشد. ج، لُمس. ( منتهی الارب ). آن اشتر که کوهانش بمجند تا فربه است یا نه. ( مهذب الاسماء ). || پسرخوانده. || آنکه در گوهر و حسب وی عیبی باشد. ( منتهی الارب ).
💡 خوزه ماریا لموس در ۳۱ مارس ۱۹۹۳، در سن ۸۱ سالگی در تبعید در ایالات متحده آمریکا درگذشت.