لغت نامه دهخدا
قفل وسواس. [ ق ُ ل ِ وَس ْ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) تنکه آهن که حلقه های آهن بر آن نصب کنند و دو میل آهنی که هر دو به هم وصل دارند ازآن حلقه ها درگذرانند و بستن و گشادن آن خالی از اشکالی نیست، و آن را در عرف هند گورکهردهندها خوانند ولهذا اکثر جوگیان دارند. ( فرهنگ نظام ):
قفل وسواس است در کف رشته اعمال ما
میخورد صد جا گره تا یک گره وامیشود.واله ( از فرهنگ نظام ).قفل وسواس فلاطون است زنجیرجنون
تا نسوزانی دماغ عقل را نتوان گشاد.
میرزا جلال اسیر ( از فرهنگ نظام از بهار عجم ).