قفل وسواس

لغت نامه دهخدا

قفل وسواس. [ ق ُ ل ِ وَس ْ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) تنکه آهن که حلقه های آهن بر آن نصب کنند و دو میل آهنی که هر دو به هم وصل دارند ازآن حلقه ها درگذرانند و بستن و گشادن آن خالی از اشکالی نیست، و آن را در عرف هند گورکهردهندها خوانند ولهذا اکثر جوگیان دارند. ( فرهنگ نظام ):
قفل وسواس است در کف رشته اعمال ما
میخورد صد جا گره تا یک گره وامیشود.واله ( از فرهنگ نظام ).قفل وسواس فلاطون است زنجیرجنون
تا نسوزانی دماغ عقل را نتوان گشاد.
میرزا جلال اسیر ( از فرهنگ نظام از بهار عجم ).

جمله سازی با قفل وسواس

💡 چون نفس بیدل کلید آرزوها داشتم قفل وسواس دل آخر کرد بی‌دندانه‌ام

💡 رهی پیچیده همچون قفل وسواس مشقت خیز چون ایام افلاس

💡 هر انگشتش کلید قفل وسواس جنون او را به سر چون مور در طاس

💡 موج می‌باشدکلید قفل وسواس حباب عقدهٔ دل وانمی‌گردد به تار ساز بند

💡 گفتگو با خلق تشویش دل آزرده است خامشی را قفل وسواس سخن خواهیم کرد

داشاق یعنی چه؟
داشاق یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز