چراکه

چراکه در زبان فارسی، به عنوان یک حرف ربط مرکب، وظیفه‌ی اصلی بیان علّت و تعلیل را بر عهده دارد. این ترکیب، معادل دقیق و روان زیرا که بوده و در ادبیات لغوی گذشته، از جمله در لغت‌نامه‌ی ناظم‌الاطبا، به صراحت به عنوان کلمه‌ای برای اشاره به سبب و علت ذکر شده است. از نظر ساختاری، این واژه یک همبسته‌ی نحوی فشرده است که کارکرد دو جمله‌ی مستقل یا یک جمله اصلی و یک جمله‌ی پیرو توضیحی را به هم پیوند می‌زند و امکان اختصار در بیان دلایل را فراهم می‌آورد.

دامنه کاربرد چراکه بیش از حد محاوره‌ای یا عامیانه متمایل است، هرچند کاربرد آن در متون کهن مشهود است. در فارسی معیار امروز، جهت حفظ بلاغت و استحکام کلام، به‌ویژه در نگارش‌های رسمی، علمی یا آکادمیک، غالباً از مترادفات کوتاه‌تر و صریح‌تر استفاده می‌شود. این مترادفات شامل زیرا، ازیرا، به دلیل آنکه، بدین سبب که و بخاطر آنکه هستند که هر کدام بسته به بافت جمله، می‌توانند جایگزین مناسبی برای حفظ روانی و اعتبار متن باشند.

تأکید بر استفاده از معادل‌های صریح‌تر مانند زیرا یا به دلیل اینکه در متون نوشتاری نوین، نشان‌دهنده‌ی گرایش زبان فارسی به سمت ایجاز و وضوح در ارتباطات رسمی است. چراکه، با وجود صحت دستوری، گاهی اوقات می‌تواند لحنی غیررسمی به نوشتار بدهد. بنابراین، نگارندگان حرفه‌ای جهت انتقال دقیق‌تر مفاهیم علّی و معلولی، به‌ویژه در متون حقوقی، علمی یا گزارش‌های رسمی، با ارجحیت دادن به ساختارهای کوتاه‌تر، از این ظرفیت زبانی برای حفظ شأن و رسمیت متن بهره می‌برند.

لغت نامه دهخدا

چراکه. [ چ ِ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ) کلمه تعلیل. یعنی زیرا که. ( ناظم الاطباء ). زیرا. ازیرا. ازیرک. ازیراکه. بعلت آنکه. بدلیل آنکه. بسبب آنکه. بدان دلیل که. بدان سبب که. بخاطر آنکه. بدان جهت که. چونکه:
بترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت
چراکه مصلحت خود در آن نمی بینم.حافظ.رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چراکه حال نکو در قفای فال نکوست.حافظ.رجوع به زیرا شود.

فرهنگ فارسی

کلم. تعلیل یعنی زیرا که. بعلت آنکه. بدلیل آنکه. بدانسبب که. بخار آنکه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال شمع فال شمع فال آرزو فال آرزو فال کارت فال کارت