گرگ باز

لغت نامه دهخدا

گرگ باز.[ گ ُ ] ( حامص مرکب ) گرگ باز و گرگ بازی. در کاشان متعارف است که گرگ را سر میدهند و مردم از پیش او میگریزند: چندانکه باز یوسف مشغول ترکتاز است
در خاطر زلیخا غوغای گرگ باز است.میرزا طاهر وحید ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه گرگ را ببازی گیرد: چندانکه باز یوسف مشغول تر کتاز است در خاطر زلیخا غوغای گرگ باز است. ( طاهر وحید )

جمله سازی با گرگ باز

چون چرمهء گرگ باز پیوندد زخمی که به کارزار بر دارد
فرزند شیر حقی و روباه حلم تو از خوی گرگ باز کند پوستین دری
ما را چه که گوش خر دراز است ما را چه که چشم گرگ باز است
داستان گوی گرگ باز این‌چنین فرمود یاد واین ‌چنین ز استخر و نقش بیستو‌ن مطلب گشاد