سیر این باغمکفیل یک سحر فرصت نبود خنده واری تاگریبان بر درمگلکرد و ریخت
خاک درچشمش، به جنت گرنظر سازد سیاه هر که راباشد ز کویش سرمه واری در نظر
هم آوازی چو باشد نعره واری نیست تا منزل من دیوانه را همراهی زنجیر می سازد
گود کول واری یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر دهج استان کرمان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، مس است.
هزاران چشم روشن ساختی در روزگار خط کرامت کن به ما هم سرمه واری از غبار خط
سپند آهی به درد آورد و بیرون جست ازین محفل شرر واری ببال ای ناله تا من هم قفس سوزم