ماه سر

لغت نامه دهخدا

ماه سر. [ س َ ] ( اِ مرکب ) غُره. اول ماه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). سر ماه.

فرهنگ فارسی

غره اول ماه

جمله سازی با ماه سر

ای ماه سر نهاده از مهر بر زمینت صد مشتری درخشان از زهرهٔ جبینت
چار دیوار عناصر که به ماه سر کشیده‌ست ازین مرحله‌گاه
سحر چون ماه سر بر زد زخاور دریغا یار هم سر می زد از در
در شد به چتر ماه سنانهای آفتاب ور چند شخص ماه سر اندر سپر کشید
برننهد بی رضاش، سرو قدم بر زمین برنکند بی قضاش، ماه سر از کوهسار
ز خطّش ماه سر می‌تافت از راه به‌زیبایی خطی آورده بر ماه
در شد به چتر ماه سنانهای آفتاب ور چند جِرم ماه سر اندر سپر کشید
ندانم ترا «تاج دین» یاد هست که بر خط تو ماه سر می‌نهاد