یکان یکان به معنای فرادی و یکی یکی است. این عبارت بیانگر مفهوم انجام دادن کارها به صورت جداگانه و به ترتیب است. زمانی که میگوییم یکان یکان، به نوعی بر این نکته تأکید میکنیم که هر چیز به صورت مجزا و مستقل مورد توجه قرار میگیرد. این مفهوم به ما یادآوری میکند که هر جزء از کل، ارزش و اهمیت خاص خود را دارد و نباید آنها را نادیده گرفت. در واقع، این رویکرد به دقت و توجه به جزئیات اشاره دارد که میتواند در بسیاری از زمینهها از جمله یادگیری، برنامهریزی و مدیریت پروژهها مورد استفاده قرار گیرد. وقتی که ما کارها را یک به یک و مرحله به مرحله انجام میدهیم، قدرت متمرکز و ایجاد نتایج بهتری را داریم. لذا توجه به هر مرحله و انجام کارها به صورت فردی میتواند به ما کمک کند تا به هدف نهایی نزدیکتر شویم.
یکان یکان
لغت نامه دهخدا
یکان یکان. [ ی َ ی َ / ی ِ ی ِ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) فرادی. ( زمخشری ). یک یک. یکی یکی. ( یادداشت مؤلف ): مردمان لشکر و مهتران یکان یکان و دوگان به زینهار می آمدند. ( ترجمه طبری ص 513 ).
ای کاشکی که هر مو گردد زبان مرا
تا مدح تو طلب کنمی از یکان یکان.فرخی.ز قلعه های دگر گر یکان یکان گویم
شود دراز و نیاید به عمر نوح به سر.عنصری.پنج قاصد با وی فرستادند چنانکه یکان یکان را بازگرداند و دو تن را از بغداد بازگرداند به ذکر آنچه رود و کرده آید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 297 ). طوق و کمر و تاج پیش آوردند یکان یکان بسپرد [خلیفه ] و دعا گفت. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 370 ).
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جملاتی از کلمه یکان یکان
به زبانی که اشک خونین راست قصهٔ خون یکان یکان گفتن
قصه خود یکان یکان برگفت کرد پیدا بر او حدیث نهفت
شادکامی مکن که دشمن مرد مرغ، دانه یکان یکان چیند