لغت نامه دهخدا
قبای کحلی. [ ق َ ی ِ ک ُ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) آسمان. ( ناظم الاطباء ). کنایه از آسمان است. ( آنندراج ).
قبای کحلی. [ ق َ ی ِ ک ُ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) آسمان. ( ناظم الاطباء ). کنایه از آسمان است. ( آنندراج ).
آسمان کنایه از آسمان است.
💡 وگرنه جفته نهد با قبای کحلی خویش همی برآید از این غصه دم به دم هوشم
💡 گر مه ز درت کلاف زرین اندوخت ور چرخ قبای کحلی از جود تو دوخت
💡 چون شب شبه گون، ردای سیمگون از کتف بنهاد و جلباب قیری در سر آورد و آسمان، قبای کحلی به عقدهای لالی مزین گردانید: