طاق بندی

لغت نامه دهخدا

طاق بندی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) نقشی که بصورت طاق در دیواره ای سازند، برای خوشنمائی:
به هر روزنی قبله یکسو شده
همه طاق بندی ابرو شده.زلالی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

۱ - ساختن طاق. ۲ - نقشی که به صورت طاق در دیواره ای سازند برای خوشنمایی.
نقشی که بصورت طاق در دیواره سازند

جمله سازی با طاق بندی

بازار چهارسوق با دهانه‌ای وسیع و طاق بندی و سقف ضربی آجری سبک بناهای سلجوقی را داشته. چهارسوق از یک طرف روبروی مناره شهر گلپایگان و از طرف دیگر به مسجد جامع شهر راه دارد.