صحیه

لغت نامه دهخدا

صحیه. [ ص ِح ْ ح ی ی َ ] ( ع اِ ) بهداری ( اداره ). رجوع به بهداری شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) مونث صحی. ۲ - ( اسم ) بهداری ( اداره ): صحیه مدارس.

جمله سازی با صحیه

بزد صحیه و رفت آندم ز هوش بر آمد ز زنها ز شادی خروش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال تک نیت فال تک نیت استخاره کن استخاره کن فال سنجش فال سنجش