سپیدنامه. [ س َ / س ِ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از مردم صالح و پرهیزکار و درستکار. ( برهان ) ( آنندراج ). صالح درستکار چنانکه سیه نامه فاسق و بدکار. ( رشیدی ).
فرهنگ عمید
شخص پرهیزکار و مؤمن و درست کار.
فرهنگ فارسی
کنایه ازشخص پرهیزکارومومن ودرستکار، ضدسیاه
جمله سازی با سپیدنامه
جریدهی گنهت عفو باد و توبه قبول سپیدنامه و خوشدل به عفو بار خدای
چون نگویی سپیدنامه شوی رستی از رنج و خویش کامه شوی