دینوری

لغت نامه دهخدا

دینوری. [ ن َ وَ ] ( اِخ ) رجوع به ابوحنیفه احمدبن داود دینوری و دائرة المعارف اسلام، تاریخ ایران باستان ج 1 ص 102، فهرست اعلام الجماهر فی معرفةالجواهر، یتیمةالدهر ثعالبی ج 4 ص 64، معجم المطبوعات، معجم الادباء ج 1 ص 123، بغیةالوعاة سیوطی ص 132، طبقات التمیمی ص 51 و خزانة الادب ج 1 ص 25 شود.
دینوری. [ ن َ وَ ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن مسلم کوفی مروزی دینوری. رجوع به ابن قتیبة شود.
دینوری.[ ن َ وَ ] ( اِخ ) رجوع به نصربن یعقوب دینوری شود.، دین وری. [ وَ ] ( حامص مرکب ) دیانت. ( یادداشت مؤلف ). عمل دین ور. رجوع به دین ور شود.

فرهنگ فارسی

ابوحنیفه.
دیانت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دینوری (ابهام زدایی). دینوری ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابن قتیبه دینوری، از ادیبان و مورخان بزرگ قرن سوم هجری• ممشاد دینوری، صوفی ایرانی در قرن سوم
...

جمله سازی با دینوری

خبرالدین یوجَسوی از کتاب اخبارالطوال دینوری که به زبان فارسی نوشته شده است[نیازمند منبع]، با احتمال به عنوان یک تلاش اولیه برای یکپارچه‌سازی تاریخ ایران و اسلام یاد کرده است.
جماعتی اندر نزدیک ممشاد دینوری شدند، اندر حال بیماری وی، گفتند خدای با تو چنین و چنین کناد؟ گفت نزدیک سی سالست تا بهشت بر من عرضه میکند که در آنجا ننگرستم و بوقت نزع گفتند دل خویش را چون می یابی گفت سی سالست تا دل خویش گم کرده ام.
کسی گفت نزدیک ممشاد دینوری بودم، بوقت وفات او، گفتند علتِ تو چه گونه است، گفت علّت را از من پرسید، او را گفتند بگو لااِلهَ اَّلا اللّهُ روی بدیواری کرد و گفت همگی من بتو فانی کردم جزاء آنکس که ترا دوست دارد این بود.
بوبکر رازی گفت نزدیک ممشاد دینوری بودم، حدیث اوام همی رفت گفت ما را وامی بود بدان سبب مشغول دل بودم بخواب دیدم که کسی گوید یا بخیل این مقدار فرا ستدی بر ما، زیادت وام کن و مترس، بر تو گرفتن و بر ما باز دادن پس از آن نیز با هیچ قصّاب و بقّال شمار نکردم.
شیخ الاسلام گفت: پس سخن وی: الطریق الی الحق بعید و قدمضی. گفت: راه بحق دورست مگر او دست‌گیر بود و صحبت و صبر کردن و روزگار گذاشتن با خداوند عزت سختست مگر او مونس بود. ممشاد دینوری گفت: که شصت سالست تا در می‌کوبم، تا چه پاسخ آید، که کیست بردر؟
برخی از منابع تاریخی که به ممشاد دینوری اشاره کرده و یا اطلاعاتی دربارۀ او به دست داده‌اند عبارتند از: