دندان گیر

دندان‌گیرها ابزارهای کوچکی هستند که به‌ویژه در دوران نوزادی و در زمان رشد دندان‌های شیری، به‌کار می‌روند. این وسایل به نوزادان کمک می‌کنند تا در زمان رویش دندان‌ها احساس راحتی بیشتری داشته باشند و درد و ناراحتی ناشی از این فرآیند را کاهش دهند. دندان‌گیرها معمولاً از موادی نرم و انعطاف‌پذیر ساخته می‌شوند تا آسیبی به لثه‌های حساس نوزادان نرسانند. برخی از این دندان‌گیرها به‌صورت ساده و برخی دیگر با طراحی‌های خاص و متنوع تولید می‌شوند که به جذابیت آن‌ها افزوده و توجه نوزادان را جلب می‌کند. والدین می‌توانند دندان‌گیرها را در یخچال قرار دهند تا با سرد شدن آن‌ها، احساس تسکینی بیشتری برای نوزادان خود فراهم آورند. همچنین، دندان‌گیرها به‌عنوان ابزاری برای تحریک مهارت‌های حرکتی و حسی نوزادان نیز به‌شمار می‌روند. استفاده از دندان‌گیرها علاوه بر کاهش درد، به نوزادان این امکان را می‌دهد که به‌طور طبیعی فرآیند جویدن را تمرین کنند و برای ورود دندان‌های جدید آماده شوند. در نهایت، انتخاب دندان‌گیر مناسب و باکیفیت از اهمیت بالایی برخوردار است، چراکه کیفیت مواد به‌کار رفته در ساخت این وسایل می‌تواند تأثیر مستقیم بر سلامت دهان و دندان نوزاد داشته باشد. لذا توصیه می‌شود والدین در انتخاب دندان‌گیرها به برندهای معتبر و استاندارد توجه ویژه‌ای داشته باشند.

لغت نامه دهخدا

دندانگیر. [ دَ ] ( نف مرکب ) که با دندان بگیرد. آنکه به دندان گیرد. آنکه دندان گیرد. که گاز بگیرد. آنکه عادت به گاز گرفتن دارد. ( یادداشت مؤلف ): سموج، قموص؛ خر دندان گیر. ( السامی فی الاسامی ). عضوض؛ اسبی دندان گیر. ( یادداشت مؤلف ). اسب و سگ بدخو که مردم را به دندان بگزد. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || قابل جاییدن به دندان. که بتوان با دندان جوید. خوردنی نرم. در خورجویدن. درخورد خاییدن. نرم و خوردنی. ( یادداشت مؤلف ): بخورید که نیست دندان گیر ( خطابی در تداول عامه از زبان مردم معیل تهیدست به فرزندان ). هرچه با دندان توان نرم خایید و خورد. || هر چیز کندکننده دندان مانند ترشیها. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از چیز نیم سوخته است. ( از لغت محلی شوشتر ). || چیز خوب را نیز گویند. ( لغت محلی شوشتر ).
- کار دندان گیر؛ پرفایده. پراستفاده. سودبخش. سودآور. ( یادداشت مؤلف ).
|| کنایه از معشوق. ( لغت محلی شوشتر ).

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] چیزی که در دسترس و درخور استفاده باشد.
۲. [قدیمی] حیوانی که گاز بگیرد.
۳. [قدیمی] آنچه دندان به آن گیر کند و قابل جویدن باشد.

فرهنگ فارسی

که با دندان بگیرد. آنکه به دندان گیرد.

جملاتی از کلمه دندان گیر

لگد زن ار چه بود نره گور و دندان گیر ولی نداردش آن سود در مصاف آسود
روزگار خندهٔ غفلت گذشت ای کبک من دل به دندان گیر و تن در چنگل شهباز ده
دو سه روزی لبی به دندان گیر راه مردان و ارجمندان گیر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم