دست دراز

اصطلاح «دست دراز» در معنای نخست، به صورت تحت‌اللفظی به کسی گفته می‌شود که دست‌های بلندی دارد و به این ترتیب به او درازدست می‌گویند. این کاربرد بیشتر در توصیف جسمی افراد دیده می‌شود و ویژگی فیزیکی شخص را بیان می‌کند.

در معنای دوم، این اصطلاح به صورت مجاز به کار می‌رود و به کسی اطلاق می‌شود که در کاری مهارت و توانمندی بالایی دارد. چنین فردی می‌تواند کارها را سریع و دقیق انجام دهد و در زمینه خود استاد و زبردست محسوب شود. این کاربرد مثبت اصطلاح، نشان‌دهنده توانایی و شایستگی فرد در انجام امور مختلف است.

اما در معنای سوم، «دست دراز» بار منفی دارد و به شخص ستمگر یا ظالم اشاره می‌کند. در این حالت، فردی که به حقوق دیگران تجاوز می‌کند یا به دیگران ظلم می‌کند، دست دراز نامیده می‌شود. این کاربرد مجازی، نشان‌دهنده زیاده‌خواهی و سوءاستفاده از قدرت برای آسیب رساندن به دیگران است.

لغت نامه دهخدا

دست دراز. [ دَ دِ ] ( ص مرکب ) درازدست. آنکه دستهای وی دراز باشد. ( ناظم الاطباء ). دارای ساعد و بازوی دراز. طویل الید. || مرادف دست بالا و غالب و مسلط. ( از آنندراج ). زبردست. ( از ناظم الاطباء ). || درازدست و ظالم. ( ناظم الاطباء ). ستمگر.

فرهنگ عمید

۱. کسی که دست های دراز دارد، درازدست.
۲. [قدیمی، مجاز] زبردست.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه دستهای وی دراز باشد دراز دست زبر دست. ۳ - ظالم ستمکار.

جمله سازی با دست دراز

گفت دست دراز کردم تا گرده برگیرم، گرده در دست خویش دیدم گوسفند ناپدید شد.
پس وی را بنشاندند و مایده کشیدند و از هر چیزی بخورد و در آخر پالوده آوردند. اصمعی گفت: امید می دارم که وی نداند که پالوده چه چیز است؟ هارون گفت: اگر چنین باشد تو را یک بدره بدهم. پس اعرابی دست دراز کرد و پالوده را خوردن گرفت به وجهی که به آن می مانست که هرگز نخورده است.
کوتهی از چه می‌کند دست دراز شاخ گل مرغ شکسته‌بال اگر عزم چمن نمی‌کند
فتنه در مملکت دل نکند دست دراز به میان ناید اگر از طرفی پای تو شوخ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جل جلاله
جل جلاله
محمد
محمد
سیالیت
سیالیت
طعمه
طعمه