خانه رفتن. [ ن َ / ن ِ رُ ت َ ] ( مص مرکب ) خانه را تمیز کردن. خانه را پاک کردن. کثافت آنرا از بین بردن. کَنْس: پیش ازین خاطرمن خانه پر مشغله بود از تو پرداختمش وز همه عالم رفتم.سعدی ( طیبات ).
فرهنگ فارسی
خانه را تمیز کردن خانه را پاک کردن
جمله سازی با خانه رفتن
ز خانه رفتن و نادیده روی خانه خدای حدیث کعبه و حاجی ست در صفا و منی
نه چنان گرفت خانه به دل من آرزویت که دگر به خانه رفتن کنم آرزو ز کویت