جادوفش

لغت نامه دهخدا

جادوفش. [ ف َ ] ( ص مرکب ) مانند جادو. جادونما. بمانند جادو:
فرازش نوردید و کردش نشان
بدادش بدان پیر جادوفشان.دقیقی ( از شاهنامه چ بروخیم ). || کنایه از فتان و فریبا:
کاخ او پر بتان جادوفش
باغ او پر فغان کبک خرام.فرخی.

فرهنگ عمید

۱. مانند جادو، جادونما.
۲. سِحرآمیز.

فرهنگ فارسی

مانندجادو، ساحرانه، سحر آمیز
( صفت ) مانند جادو جادو نما.

جمله سازی با جادوفش

که با داد و بخشایش و دین شه است نه ضحّاک جادوفش گمره است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چوخ یعنی چه؟
چوخ یعنی چه؟
علت یعنی چه؟
علت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز