بهار

بهار

بهار، نخستین فصل در تقویم خورشیدی و دومین فصل در تقویم میلادی است. در نیم‌کره شمالی زمین، این فصل شامل سه ماه فروردین، اردیبهشت و خرداد می‌باشد. در این نیم‌کره، همزمان با پاییز در نیم‌کره جنوبی است و بالعکس. در زمان اعتدال بهاری، طول روز و شب تقریباً برابر است و با پیشرفت فصل و افزایش طول روز، طول شب کاهش می‌یابد. بسیاری از افراد بهار را به عنوان آغاز دوباره زندگی طبیعت می‌شناسند. در این فصل، جانورانی که خواب زمستانی دارند و همچنین درختان از خواب خود بیدار می‌شوند و زندگی را از سر می‌گیرند. درختان شکوفه می‌زنند و جانوران نیز در این زمان به تولید مثل می‌پردازند. این واژه از زبان فارسی است و در فارسی میانه و نوین به همین شکل باقی مانده است. در فرهنگ عمومی برخی کشورها، مانند ایران و افغانستان، به این فصل اهمیت ویژه‌ای داده می‌شود، به طوری که سال نو آن‌ها در این فصل و با رسیدن خورشید به نقطه اعتدال بهاری آغاز می‌شود. این آغاز سال با مراسمی به نام نوروز جشن گرفته می‌شود که سیزده روز به طول می‌انجامد.

لغت نامه دهخدا

بهار. [ ب َ ] ( اِ ) فصل ربیع است؛ یعنی بودن آفتاب در برج حمل و ثور و جوزا. ( از جهانگیری ). فصل ربیع و آن در بلاد اقلیم چهارم و پنجم و ششم، مدت ماندن آفتاب است در حمل و ثور و جوزا و در اقلیم دوم و سوم مدت ماندن آفتاب در حوت و حمل. ( غیاث ). ترجمه ربیع. و آن بودن آفتاب در برج بره و گاو و دوپیکر باشد و آن مشهور است. 

فرهنگ معین

( ~. ) ( اِ. ) بتخانه، بتکده.
(بَ ) [ په. ] ( اِ. ) اولین فصل سال شامل سه ماه: فروردین، اردیبهشت و خرداد.
دادن ( ~. دَ ) (مص ل. ) در فصل بهار، با لشکر در جایی اقامت کردن.

فرهنگ عمید

۱. از فصول چهارگانۀ سال برابر با سه ماه اول سال خورشیدی ایرانی (فروردین، اردیبهشت، خرداد ) که درختان سبز و خرم می شوند و گیاهان می رویند، نوبهار، بهاران.
۲. (زیست شناسی ) = بابونه
۳. (زیست شناسی ) شکوفۀ درختان، به ویژه درخت نارنج: بهارِ نارنج.
۴. [مجاز] دوران شکوفایی: بهار زندگی.
۵. (موسیقی ) یکی از دوایر ملایم.
۱. بتخانه، بتکده.
۲. آتشکده: بهاری دل افروز در بلخ بود / کز او تازه گل را دهن تلخ بود (نظامی۵: ۹۱۸ ).

فرهنگ فارسی

ایالتی در هند در شمال شرقی دکن و در بخش شرقی دشت گنگ ۵۲ / ۴۸۵ / ٠٠٠ سکنه. کرسی آن پتنه. برنج نیشکر و پنبه.
سه ماه اول خورشیدی ایرانی، یکی ازفصول چهارگانه، بتخانه، بتکده، آتشکده هم گفته شده
( اسم ) بتخانه بتکده.

فرهنگ اسم ها

اسم: بهار (دختر) (فارسی، کردی) (طبیعت، گل) (تلفظ: bahār) (فارسی: بهار) (انگلیسی: bahar)
معنی: فصل اول سال خورشیدی، گل و شکوفه درختان، ( به مجاز ) دوره شادابی هر چیز، فصل اول سال، ( در گیاهی ) شکوفه درختان خانواده ی مرکبات، گیاهی زینتی، ( به مجاز ) دوره ی شادابی هر چیز، ( در قدیم ) ( به مجاز ) سبزه و علف، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) یکی از دستگاه ها یا ادوار، ( در سنسکریت ) ( در قدیم ) بتخانه و بتکده، ( اَعلام ) نام شهری در شمال غربی استان همدان، نام اولین فصل سال، پس از زمستان و پیش از تابستان، شکوفه درختان خانواده مرکبات، کنایه از لطافت و زیبایی، نام شهری در کردستان، مرکز کردستان در دوره ‏سلجوقی، لقب شاعر و نویسنده ‏و محقق کرد «ملک الشعرای بهار» ( نگارش کردی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بهار (ابهام زدایی). بهار ممکن است در معانی ذیل به کار رود: معانی• فصل بهار، یکی از فصل های چهارگانه سال، پس از زمستان و قبل از تابستان اعلام و اشخاص• محمدتقی بهار، ملقب به ملک الشعرا، شاعر، نویسنده، روزنامه نگار و محقق معاصر• احمد بهار، بَهار، احمد (۱۲۶۸-۱۳۳۶ش/۱۸۹۰-۱۹۵۸م)، معروف به شیخ احمد بهار، نویسنده، شاعر و روزنامه نگار سیاست پیشه• بهار شروانی، بَهار شَروانی، میرزا نصرالله، فرزند ابوالقاسم، غزل سرای نیمه دوم قرن سیزدهم• لاله تیک چند بهار، فرهنگ نویس و شاعر قرن دوازدهم و مؤلف بهار عجم از فرهنگ های مهم و مستند فارسی• مهرداد بهار، زبان شناس و اسطوره شناس ایرانی و فرزند محمدتقی بهار (ملک الشّعراء)
...

جملاتی از کلمه بهار

افسرده بود بس که بساط چمن حزین ایام گل گذشت و بهاری ندید کس
نوبهار است و عروس گل کشید از رخ نقاب رخت عیش از کاخ اندر باغ آور با شتاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال اعداد فال اعداد فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال فنجان فال فنجان