کلمه سالم معانی گوناگونی دارد: تندرست، سرحال، صحیح المزاج، قبراق، بیعیب، درست، بیگزند، بهداشتی، منزه و پاک. همچنین در زبان فارسی، این واژه به عنوان صفتی به معنای صحیح، درست یا بدون آسیب به کار میرود و معمولاً برای توصیف اسامی استفاده میشود. برای بیان ویژگیهای یک شخص یا شیء، میتوان از این واژه همراه با افعال بهره برد. همچنین، این کلمه میتواند با دیگر صفات ترکیب شود تا توصیف دقیقتری ارائه دهد. در این موارد، توجه به جنس و تعداد اسم مورد نظر اهمیت دارد و ممکن است نیاز به استفاده از اشکال دیگر صفات باشد. همچنین، این کلمه را میتوان در جملات منفی نیز به کار برد.
سالم
لغت نامه دهخدا
سالم. [ ل ِ ] ( ع ص ) بی گزند و درست. ( منتهی الارب ). درست. درواخ. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). بی عیب. صحیح. بی علت. ( ناظم الاطباء ). || نزد پزشکان سالم بمعنی صحیح باشد. ( التعریفات ). تندرست و سلامت. ( ناظم الاطباء )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. فاقد بیماری، تندرست.
۳. در دستور زبان عربی، ویژگی کلمه ای که در برابر فا و عین و لام آن حرف عله (واو، الف، ی ) نباشد، مانند نصر که حرف عله ندارد.
۴. (ادبی ) در عروض، ویژگی بحری از شعر که زحاف در آن نباشد.
فرهنگ فارسی
ابن احمد بن شیخان متصوف فاضل ( و. ۹۹۵ - ف. ۱٠۴۶ ه.ق. ).اوراست: بلغه المرید در تصوف تمشیه اهل الیقین الاخبار و الانبائ بشعاری ذوی القربی الالبائ.
درست، بی عیب، تندرست
( صفت ) ۱ - بی عیب بی گزند درست صحیح. ۲ - تندرست صحیح المزاج. ۳ - لفظی است که در برابر فائ و عین و لام آن حروف عله و همزه و تضعیف نباشد. توضیح: برخی بین سالم و صحیح فرق گذاشته اند گویند که اگر در مقابل فائ و عین و لام آن حرف عله نباشد سالم است. ۴ - کلمه ایست که در آخر آن حرف عله نباشد خواه فائ و عین آن متصل باشد یا نه و خواه آن حرف عله اصلی باشد یا زاید. پس [[ نصر ]] نزد علمای صرف و محو سالم است و رضی نزد هر دو فرقه غیر سالم. اما [[ باع ]] نزد صرفیان سالم نیست و نزد نحویان سالم است و [[ اسلنقی ]] نزد صرفیان سالم است و نزد نحویان غیر سالم. ۵ - رکنی از ارکان بحور که در آن زحاف نبود. یا جمع سالم. جمعی است که بنای اصلی مفرد آن در هم شکسته نباشد چون [[ مسلمون ]] [[ مسلمین ]] برابر جمع مکسر.
مولی هشام ابن عبدالملک یکی از بلغای زبان عرب است
فرهنگ اسم ها
معنی: بی عیب، درست، تندرست، منزه، فاقد بیماری جسمی یا روحی، بدون عیب یا خرابی، بدون آلودگی، ( به مجاز ) منزه و به دور از مفاسد اخلاقی، ( در حالت قیدی ) در حال سلامت و تن درستی یا در حال بدون عیب و خرابی بودن، فاقد بیماری