ذاتی

ذاتی به معنای مرتبط با ذات است و از ریشه ذات گرفته شده است. این واژه به ویژگی‌ها و خصوصیات بنیادی یک شیء یا مفهوم اشاره دارد که آن را از دیگر اشیاء متمایز می‌کند. در زبان فارسی، این اصطلاح معمولاً برای توصیف ویژگی‌هایی به کار می‌رود که جزء لاینفک ماهیت یک چیز هستند.

توضیحات و کاربردها

در فلسفه: ذاتی به ویژگی‌هایی اشاره دارد که جزء ماهیت یک موجود هستند و بدون آن‌ها، آن موجود نمی‌تواند وجود داشته باشد. به عنوان مثال، ویژگی‌هایی مانند وجود برای خداوند یا انسان بودن برای انسان‌ها، ویژگی‌های ذاتی محسوب می‌شوند.

در علوم طبیعی و اجتماعی: این ویژگی‌ها به خصوصیات بنیادی و غیرقابل تغییر یک ماده یا پدیده اشاره دارد. به عنوان مثال، خاصیت ذاتی یک عنصر شیمیایی مانند طلا، شامل ویژگی‌هایی مانند چگالی و نقطه ذوب آن است.

مترادف‌ها

کلمه‌هایی مانند بنیادی، اصلی و طبیعی می‌توانند به عنوان مترادف‌های این واژه در زمینه‌های مختلف استفاده شوند.

لغت نامه دهخدا

ذاتی. [ تی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به ذات. گوهری، گهری. جبلی. غریزی. طبیعی. فطری. جوهری: مقابل عرضی. عارضی: حسن و قبح اشیاء ذاتی نیست. اصلی. 

فرهنگ معین

[ ع. ] (ص نسب. ) منسوب به ذات، متعلق به ذات.

فرهنگ عمید

غریزی، طبیعی، جبلی، فطری، گوهری.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به ذات. ۲ - الفاظ کلی همه پنج اند: سه ذاتی و دو عروضی. ذاتی دو گونه باشد نخست یکی آن بود که چون بپرسی از چیزها که چه اند ? که بدان پرسش حقیقت معنی ایشان خواهی جواب بدان لفظ ذاتی دهند چنانکه چون بپرسی که مردم و گاو و اسب چهاند ? جواب دهند که: حیوان اند. و یکی آن بود چون از کدامی هر یکی بپرسی اندر خودش جواب آن بود چنانکه بپرسی مردم کدام حیوان است گویند ناطق. ( دانشنامه منطق ۱۹ )
یکی از شعرا و از مشایخ طریقه خلوتیه از مردم کاشان قصبه بروم ایلی است.

دانشنامه آزاد فارسی

ذاتی (essential)
اصطلاحی در منطق قدیم. ذاتی در منطق دو معنای شایع و مشهور و چند معنای غیرمشهور دارد. معانی شایع و مشهور ذاتی عبارت اند از الف. ذاتی باب ایساغوجی یا کلیات خمس. منطقیان قدیم برای تعریف اشیا در خارج از ذهن، به سان تعریفی که در ذهن برای اشیا درست می کنیم، ابتدا امری کلی را که از ذات افراد خود خارج نبود و به نظر آنان جزء ماهیت و ذات افراد خویش محسوب می شد، در نظر می گرفتند و معتقد بودند این جزء تعریف بر ماهیت حمل می شود. این جزء در نظر آنان محدود به جنس و فصل بود، مثل حیوان و ناطق برای ماهیت انسان و در تحلیل ذهنی نخست جزء ماهیت یعنی جنس و فصل به ذهن می آید، مثل تقدم حیوانیت و ناطقیت در تعقل انسان. طبیعی بود وقتی آنان ذاتی را جزء ماهیت شیئی بدانند، معتقد باشند که ذاتی مثلاً حیوانیت و ناطقیت از ذات انسان جداشدنی نیست؛ برای حمل ذاتی بر ذات نمی توان دلیل آورد و از این رو بدیهی نیز هستند مانند آن که تربودن آب دلیل نمی طلبد. ب. ذاتی باب برهان، که عبارت است از مفهوم یا مفاهیمی که از ذات انتزاع و بر آن حمل می شود، چنان که «زوجیّت» و «فردیت» از اعداد زوج و فرد انتزاع و آن گاه بر آن ها حمل می شود، مثلِ «عدد ۲ زوج است»، «عدد ۳ فرد است»، یا «حرکت» که از «جسم» انتزاع و بر آن حمل می شود، مانند «جسم، متحرک است». در ذاتی باب برهان بر این معنا تأکید شده است که مفهوم ذاتی یک چیز (مثل حرکت جسم در نظر منطقی های قدیم) باید از خود آن چیز (یعنی از جسم)، و نه از امری عام تر از آن (مثلاً از «جوهر») و امری خاص تر از آن (مثلاً از «حیوان») انتزاع شده باشد. دیگر این که بدین نکته باید توجه داشت که ذاتی باب برهان معنایی عام تر و گسترده تر از ذاتی باب ایساغوجی دارد و اعراضی را هم که به سبب ذات موضوع بدان می پیوندند (مثل خندیدن نسبت به انسان و زوجیت نسبت به عدد زوج) دربر می گیرد. در کتاب های منطق قدیم، در کنار معانی شایع، گاهی تا پانزده گونه ذاتی دیگر نیز بر شمرده اند و آن ها را به «حمل»، «محمول» و «موجود» نسبت داده اند.

جملاتی از کلمه ذاتی

ویژگی‌های کوانتومی الکترون شامل تکانه زاویه‌ای ذاتی (اسپین) با مقدار نیمه‌صحیح بر حسب ħ (ثابت کاهیدهٔ پلانک) است و این یعنی الکترون یک نوع فرمیون است.
هر کدام از ما، دارای یک طبیعت درونی بیولوژیکی هستیم که به یک معنا، طبیعی، ذاتی و غیرقابل تغییر است و به روش علمی می‌توان آن را مطالعه کرد.
تا سال ۱۳۰۶ اس‌اس زیر نظر مستقیم حزب قرار داشت؛ اما از آن‌جا که هیتلر دارای قدرت شناخت، استعداد درونی، ذاتی و توانایی افراد بود، هاینریش هیملر را به فرماندهی کل اس‌اس گماشت. هیملر تصمیم گرفت از اس اس سازمانی بزرگ بسازد.
بیشتر زبان‌ها از زیر و بم آهنگ واژگان برای انتقال نوا و کاربرد استفاده می‌کنند اما این ویژگی آن‌هارا نواخت‌بر نمی‌کند. در زبان‌های نواخت‌بر هر هجا یک زیر و بم ذاتی دارد و بدین ترتیب جفت‌های حداقل (یا مجموعه‌های بزرگتر) بین هجاها با همان ویژگی‌های بخشی (همخوان‌ها و واکه‌ها) اما نواخت‌های گوناگون وجود دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم