تطبیق

معنی تطبیق در زبان فارسی به مفهوم هماهنگ‌سازی، همسان‌سازی یا برابری بین دو یا چند چیز اشاره دارد. به عبارتی، زمانی که ما دو یا چند مورد را با یکدیگر مقایسه می‌کنیم، هدف ما این است که شباهت‌ها و تفاوت‌هایشان را شناسایی کنیم و درک بهتری از میزان هم‌خوانی آنها به دست آوریم. این فرآیند به ما کمک می‌کند تا نقاط قوت و ضعف هر یک از موارد را شناسایی کنیم و در نهایت به یک تحلیل جامع‌تر برسیم. تطبیق می‌تواند در زمینه‌های مختلفی مانند علوم اجتماعی، ادبیات، و حتی مدیریت به کار گرفته شود تا به ما در درک بهتر و تصمیم‌گیری‌های هوشمندانه‌تر یاری رساند.

لغت نامه دهخدا

تطبیق. [ ت َ ] ( ع مص ) درگرفتن تمامه چیزی را وشامل گشتن. || پوشیدن ابر هوا را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || روی زمین فراگرفتن باران. ( تاج المصادر بیهقی ). فروگرفتن آب زمین را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). همه جا رسانیدن ابر باران را و همه ٔزمین فروگرفتن آب باران. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || هر دو دست در میان ران نهادن در رکوع. ( تاج المصادر بیهقی ). دست میان دو ران نهادن در رکوع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بر بندگاه آمدن شمشیر یاجدا کردن عضو. ( تاج المصادر بیهقی ). رسیدن شمشیر برپیوند وقت زدن و جدا کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): یصمم احیاناً و حیناً یطبق، و قولهم للرجل اذا اصاف الحجة انه یطبق المفصل. ( اقرب الموارد ). || هر دو دست معاً برداشتن و نهادن اسب در دویدن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). تقریب. ( از اقرب الموارد ). || سم بر سم نهادن در رفتن و دویدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || برابر کردن و موافق نمودن. ( منتهی الارب ). مطابقه و مقابله و موافقت و برابر کردن دو چیز با هم. ( ناظم الاطباء ). موافق گردانیدن چیزی با چیزی و با لفظ دادن مستعمل. ( آنندراج ). || طباق. مطابقه. ( تعریفات جرجانی ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به طباق شود. || ایراد دلیل بر وجه مدعی. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) برابر ساختن دو چیز با یکدیگر.

فرهنگ عمید

با هم مطابق کردن، دو چیز را با یکدیگر برابر کردن، برابر ساختن.

فرهنگ فارسی

باهم مطابق کردن، برابرکردن دوچیزرابایکدیگر
۱ - ( مصدر ) برابر کردن دو چیز با هم با هم مطابق ساختن. ۲ -( اسم ) برابری. جمع: تطبیقات.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به نهادن یکی از دو دست بر دیگری و قرار دادن آن دو بین زانوها که در رکوع مکروه است و همسان کردن دو چیز با یکدیگر تطبیق گفته می شود.
از مفهوم نخست در باب صلات به مناسبت سخن رفته است.
← تطبیق در حال رکوع
از مفهوم دوم در باب طهارت بحث شده است.
تطبیق دهان میت (روی هم قرار دادن لبها) مستحب است. محل تطبیق دو لب و نیز دو پلک جزء باطن به شمار می‏رود که شستن آن در وضو و غسل لازم نیست
← اشتباه در تطبیق
۱. ↑ الحدائق الناضرة ج۸، ص۲۷۲.
...

ویکی واژه

برابر ساختن دو چیز با یکدیگر.

جمله سازی با تطبیق

ناخن برهان طغرل چون به دور زلف او خار تطبیق از کف پای تسلسل می‌کشد؟!
خدیو خطه ی امکان شهنشه کونین که با فلک نتوان کرد، درگهش تطبیق
عالم عیشت که تا تطبیق شرع آید قدیم آسمان او بهشت و زهره او حور باد