تمیز

کلمه تمیز در زبان فارسی به معنای پاک یا نظیف است و به عنوان یک صفت، قابلیت استفاده در جملات مختلف را دارد. معمولاً این واژه قبل از اسم قرار می‌گیرد، اما می‌تواند پس از فعل نیز بیاید. برای جمع بستن این کلمه، می‌توان از ها استفاده کرد. همچنین، این کلمه می‌تواند با حروف اضافه ترکیب شود. در جملاتی که این واژه به کار می‌رود، رعایت نقطه‌گذاری صحیح ضروری است. این واژه می‌تواند در جملات توصیفی یا تبینی نیز مورد استفاده قرار گیرد.

لغت نامه دهخدا

تمیز. [ ت َ ] ( از ع، اِمص ) عقل و هوش و ادراک و دریافت و فراست و بصیرت. ( ناظم الاطباء ): که ایشان را تمیز نیست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 90 ). وی را خرد و تمیز و بصیرت و رویت است. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 333 ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. تمییز ] ۱ - (مص م. ) بازشناختن. ۲ - جدا کردن. ۳ - (ص. ) پاکیزه، پاک. ۴ - تشخیص دادن، فرق گذاشتن.
(تَ مَ یُّ ) [ ع. ] (مص ل. ) جدا شدن، فرق یافتن.

فرهنگ عمید

جدا شدن، فرق و جدایی پیدا کردن.
۱. پاک، پاکیزه.
۲. فرق و امتیاز.
۳. هوش و فراست.
* تمیز بودن: (مصدر لازم ) پاک و پاکیزه بودن.
* تمیز دادن: (مصدر متعدی ) بازشناختن، فرق گذاشتن و تشخیص دادن.
* تمیز کردن: (مصدر متعدی ) پاک و پاکیزه کردن.

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) جدا شدن فرق یافتن. ۲ - ( اسم ) جدایی باز شناختگی. جمع: تمیزات.

دانشنامه آزاد فارسی

تَمَیُّز
اصطلاح فلسفی، به معنی جداشدنِ ماهیتی از سایر ماهیات؛ تمیز به خلافِ تشخّص که وصف وجود است، وصفِ اضافی ماهیات بوده هم در جدایی مفاهیم کلی از یکدیگر مانند «انسان» و «حیوان» و هم در جدایی مفاهیم جزئی مانند «ابن سینا» و «فارابی»، قابل اعتبار است.

جملاتی از کلمه تمیز

این بود احوال جهال، ای عزیز! این بودشان پایهٔ قدر و تمیز
مرا ز آن دم که آدم دردمنداست از آن دم این تمیز اندر پسنداست
بداند این قدر هر که‌ش تمیز است که شِکر بهر شیرینی عزیز است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم