جدید به معنای هر چیزی است که تازگی و نوآوری را به همراه دارد. این مفهوم به اشیاء، ایدهها یا تجربیات اشاره دارد که به نوعی متفاوت و متمایز از آنچه که قبلاً وجود داشته، میباشند. در دنیای امروز، نوآوری به عنوان عاملی کلیدی در پیشرفت و رشد شناخته میشود. هرگاه که ما با یک مفهوم یا شیء تازه مواجه میشویم، این احساس به ما دست میدهد که در حال کشف دنیایی نو هستیم. این کشف میتواند شامل فناوریهای پیشرفته، شیوههای تازه زندگی، یا حتی ایدههای جدید در هنر و فرهنگ باشد. به همین دلیل، برخورد با هر چیز جدید میتواند به ما انرژی و انگیزهای تازه برای حرکت به جلو بدهد. در نهایت، جدید بودن یک جنبه اساسی از زندگی است که همواره ما را به سمت تغییر و پیشرفت هدایت میکند.
جدید
لغت نامه دهخدا
جدید. [ ج َ ] ( ع ص، اِ ) نو. ( دهار ) ( منتهی الارب ). هر چیز که نو باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ضد قدیم. ( اقرب الموارد ). نو و تازه و هر چیز تازه. ( ناظم الاطباء ). نقیض قدیم: الم تر ان اﷲ خلق السموات و الارض بالحق اِن یشاء یذهبکم و یأت ِ بخلق جدید. ( قرآن 14 / 19 ). و ان تعجب فعجب قولهم ءَ اِذا کنّا تراباً ءَ اِنّ̍ا لفی خلق جدید. ( قرآن،13 / 5 ). و قالو ءَ اِذا ضللنا فی الارض ءَ اِنّا لفی خلق جدید. ( قرآن 32 / 9 ). قبیله علم که ارباب حوائج و اصحاب مناهج از هر فج عمیق و از هر دیار جدید وعتیق... غایر و غائب. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 443 )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. هرچیز تازه.
۳. (اسم ) (ادبی ) در عروض، یکی از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن، غریب.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- نو تازه: ( ( بعمارت جدید انتقال یافت. ) ) ۲- آنکه بتازگی دین اسلام پذیرفته جدید الاسلام. ۳- بحری که ایرانیان آنرا کشف کردند و در عروض عرب شناخته نبود و بهمین جهت آنرا جدید نامیدند و آن دراصل بر وزن ( ( فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن ) ) بودومزاجف آن بروزن ( ( فاعلاتن فاعلاتن مفاعلن ) ) آمده.
ابن خطاب کلبی حاضر بود فتح مصر را.
دانشنامه عمومی
ویکی واژه
جملاتی از کلمه جدید
با ملیحا زاده الرحمن احسانا جدید یا منیرا زاده نور علی نور مزید
ز توحید و قرآن و وعد و وعید ز تأیید و ز رسمهای جدید