محل پخت نان را تنور میگویند و از آن، به مناسبت، در باب طهارت در فقه اسلامی بحث شده است. برای تطهیر تنور نجِس، ریختن آب از بالاترین نقطهای که آلوده شده به سمت پایین کافی است. با این حال، اگر تطهیر با آب قلیل انجام شود، آبی که در کف آن جمع میشود نجس محسوب میشود. البته، میتوان پیش از تطهیر، گودالی در کف آن حفر کرد تا آب غُساله در آن جمع شود و پس از نفوذ آب، گودال را با خاک یا گِل پاک پر کرد. بر اساس نظر برخی از فقها، تنوری که با ادرار نجس شده، در صورت تطهیر با آب قلیل، باید دو بار شسته شود. اما اگر نجاست به دلیل آلودگی با موادی غیر از ادرار، مانند خون، باشد، پس از برطرف کردن عین نجاست، یک بار شستن با آب قلیل کافی است. اگر تمام سطح آن نجس شده باشد، آب باید به صورت دایرهوار از بالا به پایین ریخته شود، به گونهای که تمامی زوایای تنور را پوشش دهد.
تنور
لغت نامه دهخدا
تنور. [ ت َ ] ( اِ ) لفظی است مشترک میان فارسی و عربی و ترکی بمعنی محل نان پختن. ( برهان ) ( آنندراج ). جایی که در آن نان پزند. ( ناظم الاطباء ). محل طبخ نان است و آن خم مانند است... ( انجمن آرا ). و آن چیزی میباشد که از گِل سرخ به هیئت خمره بزرگی بی ته ساخته و زمین را گود کرده درآنجا قرار دهند و آتش در آن افروزند و چون دیوارهایش از حرارت سرخ شده و شعله فرونشست، و خمیر را با وسایط چند پهن کرده بدیوارهای سرخ شده چسپانند تا نان بعمل آید. ( قاموس کتاب مقدس ). تحقیق آنست که به تشدیدنون فارسی معرب است. ( از آنندراج ). فارسی است و عرب و ترک از فارسی گرفته اند چه مشتقاتی از آن در فارسی هست و در آن دو زبان نیست، مانند تنوری و تنوره و دوتنوره و تنوره کشیدن و تنورآشور. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). در قرآن سوره 11 آیه 40 و سوره 23 آیه ٔ27 تنور به فتح اول و تشدید دوم آمده. لغویان این کلمه را دخیل دانسته اند. اصمعی برطبق قول سیوطی ( المزهر ج 1 ص 135 ) آن را از لغات فارسی دخیل در عربی میداند و ابن درید هم بهمین عقیده است... ثعالبی در فقه اللغة ص 317 آن را در زمره کلمات مشترک فارسی و عربی آرد. در زبان اکدی تی نورو آمده چون ریشه لغت مزبور در هیچیک از زبانهای سامی اصلی نیست، ممکن است متوجه فرضیه لغویان مسلمان راجع به ایرانی بودن اصل لغت شد. فرانکل بر آنست که لغت عربی تنور از آرامی به عاریت گرفته شد. در آرامی «تنورا» و در عبری «تنور» به تشدید دوم آمده، فرانکل گوید لغت آرامی خود از منشاء ایرانی است. در اوستا کلمه تنورا آمده و در پهلوی بصورت تنور بمعنی اجاق طبخ... با این حال لغت مزبور بنظر می رسد نه ایرانی باشد و نه سامی، ولی ایران شناسان آن را از مأخذ سامی دانسته اند. آنچه قریب به حقیقت بنظر می رسد آنست که کلمه مزبور متعلق است به ملت ماقبل سامی و ماقبل هندواروپائی مقیم ناحیه ای که بعدها ایرانیان و سامیان جای آنها را گرفتند و این کلمه را به همان معنی اصلی پذیرفتند. ( از حاشیه برهان چ معین ):
ایستاده میان گرمابه
همچو آسغده در میان تنور.معروفی.دل و دامن تنور کرد و غدیر
سرو و لاله کناغ کرد و زریر.عنصری.افکنده همچو سفره مباش ازبرای نان
همچون تنور گرم مشو از پی شکم.منوچهری.و آنجا تنور نهاده بودند که به نردبان فراشان آنجای رفتندی و هیزم نهادندی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 511 ).
فرهنگ معین
(تَ ) (اِ. ) محل پختن نان در خانه یا نانوایی.
(تَ نَ وُّ ) (اِ. ) [ ع. ] (مص ل. ) روشن شدن.
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( مصدر ) نوره کشیدن واجبی کشیدن.
از دور به آتش نگریستن از دور دیدن آتش را. یا آهک بکار داشتن.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
• تنور به زیرترین نوع صدای مردان گفته می شود که به طور معمول دامنهٔ آن بر اساس گستره صوتی با «کلید سل» نوشته می شود با این تفاوت که صدا دهندگی آن یک اُکتاو بَم تر از نت نوشته شده می باشد.
• محدوده صوتی صدای تنور در کارهای کرال معمولاً بین نت «دو» ( C3 ) تا نت «فا» ( F4 ) است.
• حداکثر دامنۀ صوتی تنور در کارهای سولو به «دو» ی ( C5 ) بالاتر از «دو» ی میانی ( C4 ) نیز می رسد.
• در مطالعهٔ هارمونی معمولاً چهار قسمت صدایی مورد استفاده قرار می گیرد، به نام های سوپرانو، آلتو، تِنور و باس.
دانشنامه آزاد فارسی
تِنور (tenor)
بالاترین گسترۀ صدای آواز مردانۀ بزرگ سال بدون استفاده از فالسِتّو، با گسترۀ تقریبی دو۳-لا۵. صدایی مطلوب برای نقش قهرمانان اپرا. برترین خوانندگان آن عبارت اند از لوچانو پاواروتّی و پلاسیدو دومینگو. این واژه همچون پسوند، در نام آن دسته از سازهایی به کار می رود که گسترۀ آوایی مشابهی دارند، مانند ساکسوفون تنور. این واژه از تِنِئوی لاتین به معنای «نگه می دارم » گرفته شده است، زیرا «نگه داشتن» تِم پلن شان در پولی فونی اولیه برعهدۀ این صدا بود.
دانشنامه اسلامی
تطهیر تنور نجس با ریختن آب از بالاترین نقطهای که نجس شده به طرف پایین، تحقق مییابد؛ لیکن در صورت تطهیر با آب قلیل، آبی که در کف تنور جمع میشود ـ بنابر قول به نجاست غُساله ـ نجس است.
البتّه میتوان قبل از تطهیر در کف تنور گودالی حفر کرد تا آب غساله در آن جمع شود و چون فرو رفت با خاک یا گِل پاک، آن را پر کرد. بنابر نظر گروهی از فقها تنوری که با ادرار نجس شده در صورت تطهیر با آب قلیل دو بار شسته میشود و اگر به غیر ادرار همچون خون، نجس گردد بعد از ازاله عین نجاست، یک بار شستن آن با آب قلیل کفایت میکند.
اگر همه تنور نجس شود، آب به صورت دایرهوار از بالا به پایین ریخته میشود، بهگونهای که تمامی زوایای تنور را دربر گیرد.
[ویکی الکتاب] معنی تَّنُّورُ: تنور- محل پختن نان(از کلمات مشترک بین عربی و فارسی واحتمالاً اصلش فارسی است)
معنی مَسْجُورِ: مالامال از آتش برافروخته وشعله ور(از کلمه سجر که در اصل به معنای افکندن هیزم است در آتشی که زیاد باشد، مانند آتش تنور که با هیزم افروخته شود)
معنی یُسْجَرُونَ: افروخته می شوند (از کلمه سجر که در اصل به معنای افکندن هیزم است در آتشی که زیاد باشد، مانند آتش تنور که با هیزم افروخته شود)
تکرار در قرآن: ۲(بار)
تنور نان. تا چون امر ما آمد و تنور فوران کرد. در قاموس و صحّاح و اقرب الموارد معنای اوّلی تنور را همان تنور نان گفتهاند. در المیزان هست: تنّور همان تنور نان است و آن چیزیست که لغت عربی و فارسی در آن متّحداند و یا اصل آن فارسی است. این کلمه دو بار در قرآن آمدهاست. ظاهر آیه آنست که شروع طوفان نوح با جوشیدن آب و فوران آن از یک تنور معهود بوده است. درباره آن اقوال دیگری هیت طالبین به مجمع و غیره رجوع کنند از آن جمله از ابن عباس و غیره نقل شده که تنّور روی زمین است و زجّاج آن را اختیار کرده است و در صحاح آن را به علی «علیه السلام» نسبت میدهند و در مجمع المیزان احتمال دادهاند که مراد از «فارَالتنّور» اشتداد غضب خداوند باشد. عیّاشی در تفسیر خود چند حدیث آورده که تنور معهود در مسجد کوفه بود و آب در بدو طوفان از آن فوران کرد. در کافی نیز چنین نقل شده است.
ویکی واژه
نوره کشیدن، واجبی کشیدن.
روشن شدن.
محل پختن نان در خانه یا نانوایی.