سبحان

معنی کلی:

سبحان یک اسم پسرانه با ریشه عربی و مذهبی است که به معنای پاک، منزه و دور از هر عیب و نقص می‌باشد. این واژه به نوعی به صفات کمال و عظمت خداوند اشاره دارد و نشان‌دهنده خلوص و پاکی در معنای دینی است.

ریشه مذهبی:

سبحان یکی از نام‌های خداوند در قرآن و متون اسلامی است. این واژه به معنای تمجید و تقدیس خداوند به کار می‌رود و نشان‌دهنده این است که خداوند از هر نقص و عیبی پاک است. در قرآن کریم، واژه سبحان در آیات مختلفی به کار رفته است، به عنوان مثال:

در آیه 1 سوره اسراء آمده است: سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا (پاک است آن کسی که بنده‌اش را در شب به سفر برد)

تأثیر معنوی:

نام سبحان می‌تواند تأثیر معنوی مثبتی بر شخصیت فرد بگذارد. این نام یادآور پاکی و منزه بودن است و می‌تواند به فرد کمک کند تا در زندگی خود به اصول اخلاقی و معنوی پایبند باشد.

لغت نامه دهخدا

سبحان. [ س ُ ] ( ع مص ) پاک کردن خدا را از بدی. ( غیاث ). سبحان اﷲ گفتن. ( از اقرب الموارد ). رجوع به سبحان اﷲ شود.
سبحان. [ س ُ ] ( ع ص ) پاک و منزه. مقدس:
کجا ز عیب ملوک زمانه یاد کنند
بری بود ز نقایص چو خالق سبحان.فرخی.زآن روز که جز خدای سبحان را
بر کس نرود ز خلق سلطانی.ناصرخسرو.و گویند سبحانک ما عبدناک حق عبادتک؛ بار خدایا تو را بسزاواری نمی پرستیم. ( قصص الانبیاء ص 6 ). سبحان من الف بین الثلج و النار؛ پاکا خداوندی که سازگاری داد میان برف و آتش. ( قصص الانبیاء ). || ( اِخ ) خداوند. اﷲ. باریتعالی:
وقت زلت بترس از سلطان
وقت عصیان نترس از سبحان.سنائی.توان در بلاغت بسحبان رسید
نه در کنه بیچون سبحان رسید.سعدی.
سبحان. [ س ُ ] ( ع مص ) دوری و پاکیست مر خدای را از زن و فرزند، منصوب علی المصدریة کأنّه قال اُبَرِّی ُٔ اﷲ من السوء براءة، او معناه السرعة الیه و الخفة فی طاعته او السرعة الی هذه اللفظة. ( منتهی الارب ). بپاکی یاد کردن اﷲ تعالی را. ( غیاث ): سبحان اﷲالذی لایموت ابداً. ( تاریخ بیهقی ). || ( صوت ) در تعجب گویند: سبحان من کذا و لم ینون لأنه عندهم معرفه و فیه شبه التأنیث. ( از منتهی الارب ). سبحان من کذا؛ تعجب است و آن بر معنی اضافه است یعنی سبحان اﷲ. اعشی گفت: سبحان من علقمه الفاجر.
حجاج پرسید که این عجوز چه میکند؟ گفتار و صبوری وی باز نمودند گفت سبحان اﷲ العظیم !( تاریخ بیهقی ). غزنین از وی نمی ستانند سبحان اﷲ. ( تاریخ بیهقی ).
سبحان اللَّه جهان یعنی چون شد
دیگرگون باغ و راغ دیگرگون شد.منوچهری.سبحان اللَّه فراخ چون چه
چون رخصت های بوحنیفه.سنایی.سبحان اللَّه مرا نگوید کس
تا من چه سزای بند سلطانم.مسعودسعد.سبحان اﷲ با هزارپایی که داشت چون اجلش فرا رسید... ( گلستان سعدی ). و گاه با «ای » آرند: ای سبحان اﷲ! ندانی که مرغان دروغ نگویند. ( سندبادنامه ص 99 ).
- سبحانه و تعالی؛ پاک و منزه خدای بزرگ: مجموع روزگار خود برضای حق سبحانه و تعالی گذرانیده. ( تاریخ قم ص 7 ).
حق سبحانه و تعالی ایام عمر مولانا... کافی الکفاة. ( تاریخ قم ص 4 ). رعایت رضای ایزد سبحانه و تعالی و تحری مرضات او در... بوده است. ( سندبادنامه ص 217 ). حق سبحانه و تعالی فرماید. ( گلستان سعدی ).

فرهنگ عمید

۱. به پاکی یاد کردن خداوند را، سبحان الله گفتن.
۲. (اسم، صفت ) از نام های خداوند: توان در بلاغت به سحبان رسید / نه در کنه بی چون سبحان رسید (سعدی۱: ۳۵ ).
۳. [قدیمی] دور و پاکیزه ساختن، تنزیه کردن.

فرهنگ فارسی

دوروپاکیزه ساختن، تنزیه کردن، یادکردن خدا، صفت برای باری تعالی، خداوندپاک ومنزه ازهرعیب، ونقص، سبحانی، الهی، ربانی
( مصدر ) ۱ - پاکیزه کردن تنزیه کردن. ۲ - بپاکی یاد کردن خداوند سبحان الله گفتن.
بطنی از قبیله جنب

فرهنگ اسم ها

اسم: سبحان (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: sobhān) (فارسی: سبحان) (انگلیسی: sobhan)
معنی: پاک، منزه، از نام های پروردگار، از نام های خداوند، پاک و منزه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سُبْحَانَ: از هر عیب و نقصی بری است - منزه است
معنی حَسَنَةً: عملی است که مورد رضای خدای سبحان باشد(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
معنی ظِلٍّ: سایه (مقصود از ظل چیزی، حد آن چیز است، و به همین جهت آن را از خدای سبحان نفی و در باره غیر او اثبات کردند )
معنی ظِلاَلُهُم: سایه هایشان(مقصود از ظل چیزی، حد آن چیز است، و به همین جهت آن را از خدای سبحان نفی و در باره غیر او اثبات کردند )
معنی حَسَنَاتِ: جمع حسنه به معنی عملی که مورد رضای خدای سبحان باشد(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
معنی مَعَارِجِ: درجات بالا - نردبانها (کلمه معارج جمع معرج است که مفسرین آن را به آلت صعود یعنی نردبان و کنایه است از مقامات ملکوت که فرشتگان هنگام مراجعه به خدای سبحان به آن عروج میکنند )
معنی طُوًی: اسم جلگهای است که در دامنه کوه طور (محل مناجات حضرت موسی علی نبینا و علیه السلام با خداوند) قرار دارد، و همانجا است که خدای سبحان آن را وادی مقدس نامیده است
معنی أَظْلَم: ستمکارتر(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است. لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی...
معنی مَطْوِیَّاتٌ: به هم پیچیده شده (منظور از "و السموات مطویات بیمینه " این است که در آن روز سببهای زمینی و آسمانی از سببیت میافتند، و ساقط میشوند و آن روز این معنا ظاهر میگردد که هیچ مؤثری در عالم هستی بجز خدای سبحان نیست)
معنی مَا ظَلَمْنَاهُمْ: به آنان ظلم نکردیم(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است. لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخا...
معنی مَا ظَلَمُونَا: به ما ظلم نکردند(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است. لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالف...
معنی ظَّالِمِ: ستمگر(ظلم عبارت از رفتاری است ناشایسته و نا بجا در قبال چیزی یا کسی،یا قرار دادن چیزی در غیر از جایی که شایسته آن است. لذا نافرمانی خدای سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم میشمارند اگر چه این مخالفت از روی سه...
ریشه کلمه: 
سبح (۹۲ بار)

جملاتی از کلمه سبحان

سبحان‌الله غمی به پایان نبریم الا که ازو در دگری می‌نگریم
هرجا زده ز اسماء تو آدم دم انبا «سبحانک لا علم لنا» گفته ملایک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال رابطه فال رابطه فال چای فال چای فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی