کلمه خیره در زبان فارسی به معنای بسیار جذاب و مشتاق به کار میرود. این واژه در برخی مواقع اشاره به عدم تمرکز یا حواسپرتی نیز دارد. به طور کلی، این اصطلاح میتواند به ویژگیهای مثبت و منفی اشاره کند؛ به عنوان مثال، چیزی که خیرهکننده و جذاب است، میتواند توجه ما را به خود جلب کند و ما را به وجد آورد. از سوی دیگر، در شرایطی که فردی خیره به نظر میرسد، ممکن است نشاندهندهی کمحواسی یا از دست دادن تمرکز باشد. به این ترتیب، مفهوم خیره در زبان فارسی نشاندهندهی جذابیت و در عین حال میتواند به عدم توجه نیز اشاره کند.
خیره
لغت نامه دهخدا
خیره. [ رَ / رِ ] ( ص ) بدخواه. بداندیش. نابکار. ( ناظم الاطباء ). ستمگر. آزاردهنده
فرهنگ معین
( ~. ) (اِ. ) = خیرو. خیری: گل همیشه بهار.
(رِ ) (ص. ) ۱ - سرگشته، شگفت زده. ۲ - لجوج. سرکش. ۳ - ناتوان، سُست. ۴ - بیهوده، دروغ.
فرهنگ عمید
۲. (قید ) [مجاز] با حالت فرومانده از حیرت و شگفتی، باسرگشتگی، باحیرت: ملک در سخن گفتنش خیره ماند / سر دست فرماندهی برفشاند (سعدی۱: ۴۹ ).
۳. خیره کننده.
۴. [قدیمی] بی سبب، به بیهودگی: هر که تواند که فرشته شود / خیره چرا باشد دیو و ستور (انوری: ۶۵۴ ).
۵. (صفت ) [قدیمی، مجاز] بی پروا، گستاخ، سرکش، بی شرم: همه پیش من جنگجوی آمدند / چنان خیره و پوی پوی آمدند (فردوسی: ۱/۲۲۳ ).
۶. (اسم ) (زیست شناسی ) [قدیمی] = خِیری
* خیره شدن: (مصدر لازم )
۱. از روی حیرت و شگفتی به چیزی چشم دوختن.
۲. [قدیمی] حیران و متحیر شدن.
* خیره کردن (ساختن ): (مصدر متعدی )
۱. حیران و سرگردان ساختن.
۲. [قدیمی، مجاز] به شگفتی انداختن.
فرهنگ فارسی
( اسم ) گل همیشه بهار.
بنت عبدالرحمن از روات است
جملاتی از کلمه خیره
نگینش نگه کرد و نامش بخواند ز شادی بخندید و خیره بماند
بگفت، رهزن گیتی ره تو هم بزند مخند خیره، بافتادگان هر سر راه
خیره بدان سان کندش از عذار کان نتواند کند از وی گذار