کلمه پلاس در زبان فارسی معانی گوناگونی دارد. یکی از معانی رایج آن در ریاضیات به مفهوم به علاوه یا جمع است که در انجام محاسبات و معادلات به کار میرود. همچنین، واژه پلاس به عنوان نام نوعی پارچه پشمی یا گلیم نیز شناخته میشود. این پارچه به دلیل بافت خاص و ویژگیهای خود، در صنایع دستی و بافندگی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در واقع، واژه پلاس نه تنها در علم ریاضی کاربرد دارد بلکه در فرهنگ و هنر ایرانی نیز جایگاه ویژهای دارد که نشاندهنده تنوع و غنای زبان فارسی است.
پلاس
لغت نامه دهخدا
بود جامه هاشان سراسر پلاس
ندارند در دل ز یزدان هراس.فردوسی.یکی خانه بگزین که دارد پلاس
خداوند آن خانه دارد سپاس.فردوسی.به دستان گری ماند این چرخ پیر
گهی چون پلاس است و گه چون حریر.فردوسی.و گر بر گذشته ز شب چند پاس
بدزدد ز درویش دزدی پلاس.فردوسی.شوم پیش یزدان بپوشم پلاس
نباشم ز کردار او ناسپاس.فردوسی.پی مورچه برپلاس سیاه
شب تیره دیدی دو فرسنگ راه.فردوسی.دو مخالف امام گشتستند
چو سپید و سیاه خز و پلاس.ناصرخسرو.گر چه زپشمند هر دو هرگز نبود
سوی تو ای دوربین پلاس چو پرنون.ناصرخسرو.هر چند که پشم است اصل هر دو
بسیار بهست ازپلاس قالی.ناصرخسرو.زیرا که برپلاس نه نیک آید
بردوخته ز شوشتری یاره.ناصرخسرو.چون گشته ای بسان پلاس سیه درشت
نابسته هیچکس ره تو سوی بیرمی.ناصرخسرونیز بخوانمت گلیم و پلاس
چونت نبینم که خز ادکنی.ناصرخسرو.و با داود گریستندی تا آن پلاس در آب چشم غرق شدی. ( قصص الانبیاء ص 155 ). و چون نوحه کردی در محراب شدی و هفت پلاس بیفکندی. ( قصص الانبیاء ص 155 ).
کرده گردون ز توزی و دیبا
کسوت و فرش من بشال و پلاس.مسعودسعد.سوس را با پلاس کینی نیست
کین او با پرند شوشتر است.خاقانی.بجای صدره خارا چو بطریق
فرهنگ معین
( ~. ) (ص. ) (عا. ) سرگردان.
فرهنگ عمید
۲. جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن می کنند: برکنی از شاهد مجلس لباس / اطلس و پوشش پلاس اندرپلاس (جامی: مجمع الفرس: پلاس ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) سر گردان. یا پلاس بودن. ویلان و سرگردان بودن.
نام نویسنده وم
جمله سازی با پلاس
خز برکنی از کرم و بپوشی که لباس چون پوشش تن بود چه دیبا چه پلاس
وبال گشت گل باده بر پلاس مرا که هرکه دید بدی گفت در لباس مرا
با همگان پلاس و کم با چو منی پلاس هم خاصبک نهان منم راز ز من نهان کنی