شاباش

این واژه به معنای هدیه یا پولی است که در مراسم شادی، مانند عروسی یا جشن، به عروس و داماد یا دیگر افراد حاضر اهدا می‌شود. این واژه در اصل از شادباش یا شاه باش گرفته شده و به عنوان ابراز تحسین و آرزوی خوشبختی به کار می‌رود. در مراسم عروسی، شاباش معمولاً به صورت پولی به عروس و داماد یا نوازندگان و خوانندگان داده می‌شود. مهم‌ترین کاربرد آن، هدیه‌ای است که در مراسم شادی مانند عروسی، عقد، جشن تولد و... به افرادی که مراسم به نام آن‌ها برگزار می‌شود، اهدا می‌گردد. شاباش به معنای شاد باش است و نشان‌دهنده شادی و تبریک به شخص مورد نظر به شمار می‌آید. در برخی موارد، این واژه به عنوان دستمزد به افرادی که در مراسم شادی فعالیت می‌کنند، مانند نوازندگان و خوانندگان، پرداخت می‌شود. همچنین در برخی مناطق، شاباش ممکن است بر اساس رسوم خاصی به عنوان حق خانواده عروس یا داماد در نظر گرفته شود. به طور کلی، شاباش یک رسم فرهنگی است که در آن شادی و خوشبختی با اهدای هدیه یا پول به افراد حاضر در جشن و مراسم ابراز می‌شود.

لغت نامه دهخدا

شاباش. ( جمله ٔفعلیه دعایی، صوت مرکب ) مخفف شاد باش. ( برهان ). || ( صوت مرکب ) کلمه تحسین باشد. ( برهان ). آفرین. احسنت. طوبی لک، دعای خیر و تحیّت:
گر سیم دهی هزار احسنت
ور زر بخشی هزار شاباش.سوزنی.در جهان این مدح و شاباش و زهی
ز اختیار است و حفاظ و آگهی.( مثنوی ).گفت شاباش و بدادش خلعتی
گوهر از وی بستد آن شاه فتی.( مثنوی ).موی را نادیده میکرد آن لطیف
شیر را شاباش میگفت آن ظریف.( مثنوی ).شاباش زهی یارو شاخ گل بی خارو.مولوی ( از انجمن آرای ناصری ).و طفل را شاباش و تحسین کندکه زهی پهلوان که توئی. ( بهاءالدین ولد ). فبکی ابوالفتح بکاء شدیداً ثم قال شاباش یا ابت شاباش اکثر لی من هذا الجیش. ( از دزی ج 1 ص 714 ). || ( اِ مرکب ) زری را نیز گویندکه نثار کنند و به مطربان و رقاصان و بازندگان دهند. ( برهان ). ( مخفف شادباش یا شاه باش ) نثار: شاباش کردن بر داماد یا عروس؛ دینار، درم و شکر بر او نثار کردن:
به تحسین مستان کیوان کلاه
به شاباشهای زر مهر و ماه.طغرا ( از آنندراج ).کدامی سرو از یاد گل اندامی برقص آمد
که همچون غنچه ای مشت ازپی شاباش پرزرشد.ملاتشبیهی ( از آنندراج ).کشد زهره از گوش بی اختیار
بشاباش رقاصیش گوشوار.ظهوری ( از آنندراج ) ( فرهنگ نظام ).چین بر ابرو زد گمان ناز یار
جان و دل شاباش و پا انداز یار.سلطانعلی بیگ رهی ( از آنندراج ). || نیاز و پیشکش و هدیه. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ):
خواهر گزری کرد تکلف به برادر
مادر دو طبق کوفته شاباش پسر کرد.شفائی ( از آنندراج ).در دهات یزد رسم است که در عروسی، دوستان داماد به او پولی، چیزی هدیه میدهند و بعد از هدیه هر شخص، اهل محفل به هدیه دهنده میگویند: شاباش. گویا رسم مذکور در عصر صفوی در ایران عام بوده و مجازاً بمعنی مطلق هدیه وبخشش هم استعمال میشده که در اشعار شعرای آن عصر هست. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ معین

۱ - (شب جم. ) از ادات تحسین، مخفف شادباش. آفرین، خوش باش. ۲ - (اِ. )پولی که در عروسی به رقاص و مطرب می دهند یا بر سر عروس و داماد می ریزند.

فرهنگ عمید

۱. خوش باش، احسنت، آفرین: گفت شاباش و بدادش خلعتی / گوهر از وی بستد آن شاه و فتی (مولوی۱: ۹۰۱ ).
۲. (اسم ) پولی که در مجلس جشن و شادمانی به نوازنده و بازیگر می دهند یا بر سر عروس و داماد نثار می کنند.

فرهنگ فارسی

خوش باش، شادباش، پولی که درمجلس شادمانی وجشن، به نوازنده وبازیگربدهندیابرسرعروس وداماد، نثارکنند
۱ - احسنت آفرین. ۲ - ( اسم ) زری که جشن عروسی بر سر عروس و داماد نثار کنند یا بمطربان و رقاصان دهند.

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: شَباش؛ مخفف شادباش) آنچه، از پول و نُقل و دیگر چیزها، در مراسمی چون عروسی و عقدکنان و ختنه سوران به مطربان و رقاصان دهند، یا بر سرِ عروس و داماد ریزند. رسم آن است که شاباش روز عقد را خانوادۀ عروس و شاباش روز عروسی را خانوادۀ داماد نثار کنند.

ویکی واژه

از ادات تحسین، مخفف شادباش. آفرین، خوش باش.
پولی که در عروسی به رقاص و مطرب می‌دهند یا بر سر عروس و داماد می‌ریزند.

جمله سازی با شاباش

دست افتاده بگیری ز زمین برخیزد به ز شبخیزی و شاباش ز یاران بردن
گفت شاباش و بدادش خلعتی گوهر از وی بستد آن شاه و فتی