خوان

خوان

خوان واژه‌ای چند معنایی است که در زبان فارسی کاربردهای مختلفی دارد. یکی از معانی آن به سفره یا میز غذا مربوط میشود که به عنوان نماد مهمان‌نوازی و تجمع خانواده‌ها و دوستان دور هم شناخته می‌شود. از این رو خوان می‌تواند شامل انواع غذاها و خوراکی‌ها باشد که برای پذیرایی از مهمانان چیده می‌شود.

معنای دیگر این واژه به مرحله‌ها یا مراحل اشاره دارد، که در برخی متون ادبی و فلسفی به کار می‌رود. مانند هفت خوان رستم که پهلوان شاهنامه آن ها را به انجام رساند.

از سوی دیگر، ریشه این واژه به فعل خواندن برمی‌گردد و در ترکیب‌هایی مانند “روضه‌خوان” به معنای خواننده نیز به کار می‌رود.

لغت نامه دهخدا

خوان. [ خوا / خا ] ( اِ ) طبق بزرگی را گویند که از چوب ساخته باشند چه طبق کوچک را خوانچه گویند. ( برهان قاطع ). سفره فراخ و گشاده. ( ناظم الاطباء ). سماط. ابوجامع

فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) ۱ - خار و خلاشه. ۲ - گیاه خودرو، علف هرزه.
( ~. ) ۱ - ریشة «خواندن ». ۲ - (ص فا. ) در ترکیب به معنی «خواننده » آید: تعزیه - خوان، روضه خوان و مانند آن.
(خا ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - سفره. ۲ - طبق بزرگ چوبین. ۳ - خوردنی.

فرهنگ عمید

۱. = خواندن
۲. خواننده (در ترکیب با کلمه دیگر ): آوازه خوان، روزنامه خوان، روضه خوان، قرآن خوان.
۱. سفره یا طبقی برای گذاشتن غذا روی آن.
۲. [قدیمی، مجاز] غذا.
۳. [قدیمی، مجاز] ضیافت، مهمانی.
* خوان یغما: [قدیمی] سفره ای که برای همگان می گستردند و همه بر آن می نشستند و از آن بهره می بردند: ادیم زمین سفرۀ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱: ۳۳ ).

فرهنگ فارسی

۱ - ریش. (( خواندن ) ) ۲ - ( اسم ) در ترکیب بمعنی (( خواننده ) ) آید تعزیه خوان روضه خوان قر آن خوان.
جمع خائن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خَوَّانٍ: بسیار خیانت کار
ریشه کلمه:
خون (۱۶ بار)
«خَوّان» صیغه مبالغه و به معنای بسیار خیانت کننده است.

جملاتی از کلمه خوان

همه مهتران خواندند آفرین بران پر هنر شهریار زمین
گر براند از ادارت پیش شو ور بخواند با ادب در پیش رو
شور نوای مرغ سحر خوان هوای گل مستان تو فکنده در آفاق غلغلی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم