کلمه حرارت در زبان فارسی به معنای گرما یا دما است. برای این واژه، میتوان واژههایی مانند سرما یا سرد را به عنوان متضاد در نظر گرفت. این کلمه میتواند در ترکیب با دیگر کلمات مورد استفاده قرار گیرد. این واژه به عنوان یک اسم، قابلیت صرف ندارد و میتواند به عنوان فاعل یا مفعول در جملات به کار رود. این واژه یک اسم جمعناپذیر است و به همین صورت مورد استفاده قرار میگیرد. در برخی متون، این کلمه میتواند معانی استعاری یا فلسفی نیز داشته باشد، به ویژه در مباحث مربوط به احساسات و اشتیاق.
حرارت
لغت نامه دهخدا
حرارت. [ ح َ رَ ] ( ع مص، اِمص ) حَرارة. گرمی. حرور. گرما.گرم شدن. حَرّ ( در تمام معانی ). مقابل برودت. سخونت. تبش. تف. تفتگی. تاب. کیفیت ملموسه فاعله ای که ازشأن آن تصعید رَطْب و ترسیب یاس است
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - گرما گرمی مقابل برودت سرما سردی. ۲ - تندی تیزی. یا حرارت بخرج دادن. فعالیت شدید کردن: (( در مسابقه حرارت زیادی بخرج دادند. ) ) ۳ - تصنیف حراره.
محمد ابن احمد بن حراره بردعی محدث است
جملاتی از کلمه حرارت
وآن حرارت غریب جای وطن پس سرایت کند به جمله بدن
بی گردش خورشید کم و بیش حرارت کان زر از او هر چه فراز است و فرود است
ترا بس از سفیدی این اشارت که کم باشد سفیدان را حرارت