جلیس

جلیس یک واژه عربی است که در زبان فارسی نیز کاربرد دارد و به معنای هم‌نشین، هم‌صحبت یا همدم می‌باشد.

این واژه به افرادی اشاره دارد که در کنار یکدیگر نشسته‌اند یا در یک جمع و محفل حضور دارند.

در شعر و ادبیات فارسی، واژه جلیس به عنوان نمادی از دوستی، محبت و هم‌نشینی به کار می‌رود و می‌تواند به زیبایی روابط انسانی اشاره کند.

لغت نامه دهخدا

جلیس. [ ج َ ] ( ع ص ) همنشین. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). مجالس. ( اقرب الموارد ). ج، جلساء و جلاس. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به جِلس شود.
جلیس. [ ج ِل ْ لی ] ( ع ص ) مجالس و همنشین. ( از اقرب الموارد ). رجوع به جِلس و جَلیس شود.
جلیس. [ ج َ ] ( اِخ ) حسین بن موسی بن هبةاﷲ دینوری نحوی لغوی مکنی به ابوعبداﷲ از دانشمندان است. او راست کتاب ثمارالصناعة در علم صرف و نحو و ادبیات. ( روضات الجنات ص 246 ) ( ریحانة الادب ج 1 صص 273 - 274 ).

فرهنگ معین

(جَ ) [ ع. ] (ص. ) همنشین، مصاحب.

فرهنگ عمید

هم نشین، هم نشست، هم زانو، همدم.

فرهنگ فارسی

همنشین، همزانو، همدم، جلسائ جمع
( صفت ) همنشین مصاحب.جمع: جلاس جلسائ.
حسین بن موسی بن هبه الله دینوری نحوی لغوی مکنی به ابو عبدالله از دانشمندان است او راست کتاب ثمارالصناعه در علم صرف و نحو و ادبیات

ویکی واژه

همنشین، مصاحب.

جملاتی از کلمه جلیس

از زنی خواست استعانت و عون تا شد او هم جلیس با فرعون
نخواهد خلود خلد کسی کآیدش انیس نبیند خمار خمرتنی کافتدش جلیس
بستی ز بساط سلیمان چشم با دیو طبیعت گشته جلیس
کیست آن صوفی شکم‌خوار خسیس تا بود با چون شما شاهان جلیس

مقبره اصلی از سنگ مرمر سفید به طرز شگفت‌انگیزی در مرکز باغ روی پایه ستونی از سنگ قرمز که در وسط هر ضلع، رو به طاق مرکزی، مخزن نیلوفر آبی با فواره قرار دارد. مقبره با پلان مربع شکل با برج‌های هشت ضلعی است که چتری بر روی آن قرار گرفته و به گوشه‌ها متصل شده است. هر نما دارای سه طاق نما است: طاق مرکزی که ورودی را تأمین می‌کند و دو طاق دیگر در طرفین توسط جلیس بسته می‌شود. 

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم