توقف کردن

عبارت «توقف کردن» در فارسی به معنای متوقف ساختن یک حرکت، فعالیت یا روند مشخص است و نشان‌دهنده عمل ایستادن یا پایان دادن به یک جریان می‌باشد. این عبارت می‌تواند در زمینه‌های مختلف به کار رود، از توقف فیزیکی یک وسیله‌ی نقلیه مانند خودرو یا ماشین‌آلات گرفته تا توقف فعالیت‌های اجتماعی، کاری یا ذهنی. توقف کردن معمولاً با قصد و تصمیم انجام می‌شود و بیانگر کنترل بر روند یا جریان کاری است که در حال انجام است. در زندگی روزمره، افراد و سازمان‌ها از توقف کردن برای مدیریت زمان، جلوگیری از خطر، یا بازبینی عملکرد استفاده می‌کنند و این عمل می‌تواند موقت یا دائمی باشد. از نظر روان‌شناسی، توقف کردن گاهی به معنای مکث و تفکر دوباره در تصمیم‌گیری یا تغییر مسیر است و فرصتی برای ارزیابی شرایط فراهم می‌آورد. همچنین این عبارت در متون ادبی و فلسفی به صورت استعاری نیز به کار می‌رود و می‌تواند بیانگر وقفه‌ای در زندگی، افکار یا مسیر حرکت فرد باشد. این عبارت با مفاهیمی مانند ایستادن، بازایستادن، متوقف شدن و مکث کردن هم‌معنی است و نشان‌دهنده عملی است که جریان طبیعی حرکت یا فعالیت را موقتاً یا دائماً قطع می‌کند.

لغت نامه دهخدا

توقف کردن. [ ت َ وَق ْ ق ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) توقف نمودن. ایستادن و ایست کردن و فنودن و تردید کردن. ( ناظم الاطباء ). درنگ کردن. صبر و تحمل کردن. تأخیر و درنگی کردن: من به خلیفتی این کار را پیش گرفتم که اگر توقف کردمی... بودی که نپرداختندی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 193 ). خواجه گفت: این چه سودا است و خیالی باطل هم اکنون از دل شما بردارد و توقف کنید چندانکه من فارغ شوم و شمایان را بخوانند. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 225 ). زن حجام... دیری توقف کرد. ( کلیله و دمنه ). اگر توقفی کنی برفور بازگردم. ( کلیله و دمنه ). او [خرگوش ] ساعتی توقف کرد. ( کلیله و دمنه ). آن جایگاه توقف کرد و به مجدالدوله نوشت و مدد خواست. ( ترجمه تاریخ یمینی ). یاران نهایت عجز او بدانستند و سفره پیش آوردند. صاحب دعوت گفت: ای یار زمانی توقف کن که پرستارانم کوفته بریان همی سازند. ( گلستان ).
توقف کنید ای جوانان چست
که در کاروانندپیران سست.سعدی ( بوستان ).بند بر پای، توقف چه کند گر نکند
شرط عشقست بلا دیدن و پای افشردن.سعدی.جای شادی از محبت دانم اندر دل نماند
از چه رو روزی توقف در جوار ما نکرد.واله هروی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - درنگ کردن باز ایستادن. ۲ - ثابت ماندن( در امری ).
درنگ کردن صبر و تحمل کردن

ویکی واژه

sostare

جمله سازی با توقف کردن

آن که وی را به صلاح دانی و از مال وی خوردن روا بود و توقف کردن از ورع نبود، بلکه از وسوسه بود. و اگر آن کس به سبب توقف کردن تو رنجور شود، آن رنجانیدن معصیت بود و گمان بد بردن به اهل صلاح خود معصیتی باشد.
فروشگاه‌های زنجیره ای از جمله سی‌یو و جی‌اس۲۵ فروش آنلاین محصولات با موضوع هالووین را متوقف کردند. همچنین فروشگاه‌های تبلیغات هالووین و فروش محصولات مرتبط تا ۱ نوامبر به حالت تعلیق درآوردند.