کلمه تلاقی در زبان فارسی به معنای برخورد، تقاطع یا همپوشانی دو یا چند عنصر، مفهوم یا مسیر است. این کلمه معمولاً در زمینههای مختلفی از جمله جغرافیا، ریاضیات، فلسفه و علوم اجتماعی به کار میرود. مثلاً در جغرافیا میتوان از تلاقی رودها صحبت کرد. وقتی از این کلمه در جمله استفاده میکنید، بهتر است به ساختار جمله توجه کنید تا مفهوم آن بهدرستی منتقل شود. همچنین باید به قواعد نقطهگذاری دقت کرد. مثلاً اگر جملهای با این کلمه به پایان میرسد، از نقطه استفاده کنید.
تلاقی
لغت نامه دهخدا
تلاقی. [ ت َ ] ( ع مص )فاهم رسیدن و یکدیگر را دیدن. ( زوزنی ). یکدیگر را دیدن. ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). باهم ملاقات کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). دیدار کردن و همدیگر را دیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بیکدیگر رسیدن. ( از اقرب الموارد ). یوم التلاقی؛ روز رستخیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) ملاقات و مصادفت. || دچارشدگی: تلاقی فئتین؛ دچارشدگی دو گروه باهم. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. یکدیگر را دیدن، دیدار کردن با هم.
فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن. ۲ -( اسم ) دیدار. یا یوم تلاقی ( یوم التلاقی ). روز قیامت.
ویکی واژه
دیدار کردن.
بیکدیگر رسیدن.
جملاتی از کلمه تلاقی
فرست آن عشق ساقی را بگردان جام باقی را که از مزج و تلاقی را ندانم جامش از صهبا
خوشحالم از تلاقی خدام روضه ات باشد کنم تلافی عمری که شد تلف