تقدیر در لغت به معنای اندازه گرفتن است و در اصطلاحات قرآنی و کلام اسلامی، دو معنا دارد: اول به معنای ایجاد و هستی بخشیدن به مخلوقات. دوم به این مفهوم که خداوند در جریان آفرینش، بر اساس اقتضای حکمت خویش، برای هر موجودی حد و اندازهای مشخص تعیین میکند. در الهیات مسیحی، تقدیر به معنای اعتقاد به این است که خداوند از پیش، تمامی وقایع از جمله رستگاری نهایی انسان یا گرفتار شدن او به عذاب الهی را مقدر و معین کرده است. امروزه، دیدگاه غالب در مسیحیت بر اختیار انسان تأکید دارد، هرچند برخی فرقهها مانند کالونیسم معتقدند که رستگاری تنها از طریق عنایت الهی ممکن است.
تقدير
لغت نامه دهخدا
تقدیر. [ ت َ ] ( ع مص ) اندازه کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ): قدره ُ علیه و له تقدیراً؛ اندازه نمود آن چیز را بر وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): و کشاورزی و عمارت زمینها و تقدیر آبها و درورزیدن غله ها و ثمره ها پدید آورد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 27 ). || مقایسه کردن چیزی را به چیزی و بمقدار آن کردن آن چیز. ( اقرب الموارد ). || در نزد مهندسان بمعنی شمردن آید. رجوع به عد و کشاف اصطلاحات الفنون شود. || بخش کردن رزق را. ( منتهی الارب ). بخش کردن روزی را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در نزد متکلمان محدود ساختن هر مخلوق به حد خود می باشد و آنرا قدر هم نامند. رجوع به قدر و لوح و کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1180 و تعریفات جرجانی شود. || از نظر فلاسفه بمعنای مشخص و معین شدن حوادث وجودی و تعیین و اندازه آن در عالم قضاء الهی و تدوین در لوح محفوظ بوسیله قلم قدرت می باشد. || از نظر عرفاء تقدیر از طرف حق هدایت است و کسی که ترک تدبیر کند به تقدیر راضی شود و کسی که مشاهده مقدور کند خود را بی اختیار داند. ( فرهنگ علوم عقلی تألیف سجادی ص 173 ). || فرمان دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فرمان دادن و حکم کردن خدا بر امری. ( از اقرب الموارد ). قضا و فرمان خدا و سرنوشت. ( ناظم الاطباء ). قضا و حکم خدای تعالی درباره مخلوق. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ): فالق الاصباح و جعل اللیل سکناً و الشمس و القمر حسباناً ذلک تقدیر العزیز العلیم. ( قرآن 6 / 96 ). والشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم. ( قرآن 36 / 38 ).
چنین گفت دستان که دانا یکیست
به تقدیر او راه تدبیر نیست.فردوسی.حاسدان را هرگز آسایش نباشد که باتقدیر خدای تعالی دایم بجنگ باشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 339 ). در سرکشی به نفس و همت و تقدیر ایزدی جلت عظمته ملک یافت. ( تاریخ بیهقی ص 377 ). بر خان پوشیده نگردد که ایزد عز ذکره را تقدیرهاست رونده چون شمشیربرنده که روش و برش آن نتوان دید. ( تاریخ بیهقی ص 645 ).
گهرهای گیتی بکار اندرند
ز گردون به گردان حصار اندرند
به تقدیر یزدان شده کارگر
چو زنجیر پیوسته در یکدگر.اسدی.از جنس بپرسیدم و از صفت صورت
وز قادر پرسیدم و تقدیر و مقدر.ناصرخسرو.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] اندازۀ چیزی را نگه داشتن.
۳. [قدیمی] اندیشیدن.
۴. [قدیمی] تعیین قدر و مقدار.
۵. [قدیمی] مقدر کردن.
۶. (اسم مصدر ) [قدیمی] اندازه گرفتن.
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
معنی: سرنوشت
دانشنامه عمومی
تقدیر (فیلم ۱۹۷۲). تقدیر ( به هندی: Sanjog ) فیلمی محصول سال ۱۹۷۲ و به کارگردانی اس. اس بالان است. در این فیلم بازیگرانی همچون مالا سینها، آمیتاب باچان، آریونا ایرانی و نظیر حسین ایفای نقش کرده اند.
تقدیر (مجموعه تلویزیونی). تقدیر ( به انگلیسی: The Power of Destiny ) یک سریال لاتین است که توسط کمپانی تلویزا تولید شده. در این سریال داوید زپدا و ساندرا اچوریا نقش آفرینی کرده اند..
این سریال در مراسم اسکارهای لاتین TNV برنده ۵ جایزه شده. همچنین برترین سریال تله نوولا در سال ۲۰۱۲ می باشد.
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
معنی قَادِرٌ: قدرتمند - توانا-آنکه تقدیر می کند-آنکه اندازه تعیین می کند(از ماده قدر است که به معنای تقدیر و اندازهگیری است )
معنی قَادِرُونَ: قدرتمندان - توانایان-آنانکه تقدیر می کنند-آنانکه اندازه تعیین می کنند(از ماده قدر است که به معنای تقدیر و اندازهگیری است )
معنی قَادِرِینَ: قدرتمندان - توانایان-آنانکه تقدیر می کنند-آنانکه اندازه تعیین می کنند(از ماده قدر است که به معنای تقدیر و اندازهگیری است )
معنی خَلاََّقُ: بسیار خلق کننده (خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلَقَ: آفرید- خلق کرد(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلْقِ: آفریدن (خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خُلِقَ: آفریده شد - خلق شد (خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلَقْتُ: آفریدم-خلق کردم(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خُلِقَتْ: آفریده شد-خلق شد(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلَقَکُمْ: شما را آفرید-شما را خلق کرد(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلَقُواْ: آفریدند-خلق کردند(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلْقَهُ: آفرینشش - خلقتش(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلَقَهَا: آن را آفرید - آن را خلق کرد(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
ریشه کلمه:
قدر (۱۳۲ بار)
ویکی واژه
فرمان خدا، سرنوشت.
ارج نهادن.