کلاه یکی از پوشاکهای رایج و ضروری در زندگی روزمره انسانها به شمار میرود. این وسیله نه تنها به عنوان یک محافظ در برابر شرایط جوی مانند آفتاب، باران و سرما عمل میکند، بلکه به عنوان یک عنصر تزئینی نیز در فرهنگهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. انواع مختلفی از کلاهها وجود دارد که هر یک با توجه به کارکرد و نمایش فرهنگی خود، طراحی و تولید میشوند. به عنوان مثال، ورزشی، رسمی، تابستانی و زمستانی هر یک ویژگیهای خاص خود را دارند و در موقعیتهای مختلف کاربرد دارند. در برخی فرهنگها، به عنوان نماد هویت و مقام اجتماعی فرد نیز شناخته میشود. به طور کلی، کلاه نه تنها یک وسیله کاربردی است، بلکه بخشی از فرهنگ و هنر لباسپوشی انسانها به شمار میآید و تأثیر زیادی بر روی زیباییشناسی و سبک فردی افراد دارد. لذا توجه به انتخاب کلاه مناسب میتواند در افزایش جذابیت ظاهری و همچنین حفظ سلامت فرد مؤثر باشد.

کلاه
لغت نامه دهخدا
کلاه. [ ک ُ ] ( اِ ) چیزی که از پوست و پارچه زربفت و غیره دوزند و برسرگذارند. ( برهان ) ( آنندراج ). سربند و هرچیزی که از پارچه و پوست و نمد و زربفت و تیرمه و جز آن سازند و جهت پوشش برسرگذارند. ( ناظم الاطباء ). وجه اشتقاق آن بدرستی معلوم نیست. در کردی «کولاو» و پهلوی ظاهراً «کولاف » و اورامانی «کلاو» و گیلکی «کوله » و فریزندی «کلا» و یرنی «کلا» و نطنزی «کله » و سنگسری «کلف » و سمنانی «کوله » ولاسگردی و شهمیرزادی «کله » و طبری «کلا». ( از حاشیه برهان چ معین ). پوششی که از پوست، پارچه، مقوا و غیره دوزند و بر سر گذارند ( فرهنگ فارسی معین ). کلا و کله مخفف آن. ( آنندراج ). قلنسوه. ( دهار ). چیزی که با آن سررا پوشاند.
فرهنگ معین
(کُ ) (اِ. ) سرپوش و هر چیزی که از پارچه و پوست و نمد و جز آن سازند و جهت پوشش بر سر گذارند و آن انواع گوناگون دارد: شاپو، نظامی، مردانه، زنانه، ایمنی، آهنی، حصیری و مانند آن.، ~ دو تن تو هم رفتن کنایه از: اختلاف پیدا کردن، از هم ناراحت شدن.،
فرهنگ عمید
* کلاه سه ترک: نوعی کلاه درویشی.
* کلاه چهارترک: نوعی کلاه درویشی.

