دلربا، واژهای زیبا و پرمعناست که در زبان فارسی به معنای رباینده دل به کار میرود. این واژه به طور خاص به دخترانی اطلاق میشود که با جذابیت و زیبایی خاص خود میتوانند دل هر بینندهای را به دست آورند. در فرهنگ ایرانی، دختران نماد ظرافت، شگفتی و جاذبه هستند و اغلب در شعرها و ادبیات فارسی به عنوان نماد عشق و زیبایی توصیف میشوند. این واژه نه تنها به زیبایی ظاهری اشاره دارد، بلکه به ویژگیهای اخلاقی و روحی نیز تعلق دارد. دلربا به عنوان فردی با روحیهای لطیف و دلنشین، میتواند احساسات عمیق و مثبتی در دیگران ایجاد کند. در ادبیات کلاسیک فارسی، این واژه به عنوان معشوقی ایدهآل و آرمانی معرفی شده است که همواره در جستجوی عشق و محبت حقیقی است. استفاده از این واژه در مکالمات و نوشتهها میتواند بیانگر احساسی عمیق و احترام به زیباییهای انسانی باشد. از آنجا که واژه دلربا به نوعی با احساسات و عواطف انسانی در ارتباط است، به ما یادآوری میکند که زیبایی واقعی تنها در ظاهر نیست، بلکه در عمق وجود و شخصیت فرد نیز نهفته است. این مفهوم به ویژه در روابط انسانی و درک متقابل اهمیت زیادی دارد و میتواند به ما کمک کند تا به ارزشهای درونی افراد بیشتر توجه کنیم و از زیباییهای ظاهری فراتر برویم. در نهایت، دلربا به عنوان نمادی از عشق و محبت، همواره در قلبهای ما جا دارد و به ما یادآوری میکند که هر فرد میتواند با ویژگیهای منحصر به فرد خود، دل دیگری را به دست آورد.
دلربا
لغت نامه دهخدا
دلربا. [ دِ رُ ] ( نف مرکب ) دلربای.دل رباینده. رباینده دل. کسی یا چیزی که دل شخص را به خود جلب کند. که شیفته کند. که عاشق سازد. که دل رباید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رباینده دلهای اصحاب نظر به حسن و ظرافت. ( شرفنامه منیری ):
نافرید ایزد ز خوبان جهان چون تو کسی
دلربا و دلفریب و دلنواز و دلستان.منوچهری. || جذاب. زیبا:
یاد تو روح پرور و وصف تو دلفریب
نام تو غمزدا و کلام تو دلربا.سعدی.مطربه دلربا غارت دلها کند
طوقک زردر گلو نغنغه در حنجرک.شیخ واحدی ( از شرفنامه منیری ).|| معشوق. محبوب. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به دلربای شود. || ( اِ مرکب ) سنگی براق که از آن ظروف خردو دانه های دستبند کنند. قسمی مهره های زرد یا قهوه ای متلألی که زنان گردن بند و دستبند کنند. سنگی به رنگ سرخ سوخته با خالهای زرین. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
فرهنگ عمید
فرهنگ اسم ها
معنی: رباینده دل
دانشنامه عمومی
جمله سازی با دلربا
خود کرده آشنا بمن ای شوخ دلربا آنگه روش چو مردم بیگانه کرده ای
زشرم پدر آن بت دلربای فکنده سر خویش بر پشت پای
آن شهسوار خویان بارب چه نام دارد در حسن و دلربائی لطف تمام دارد