خواربار

خواربار به معنای مواد غذایی یا محصولات غذایی است، این واژه به کالاها و اقلامی اشاره دارد که برای مصرف روزانه انسان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. خواربار شامل انواع مختلف غذاها، میوه‌ها، سبزیجات، غلات، گوشت و سایر اقلام غذایی است.

کاربرد:

این واژه در زمینه‌های مختلفی از جمله تجارت، اقتصاد، و کشاورزی به کار می‌رود. به عنوان مثال، در بازارهای محلی یا فروشگاه‌ها، به اقلامی که برای تهیه غذا و تغذیه مورد نیاز هستند، خواربار گفته می‌شود.

انواع:

خواربار می‌تواند شامل اقلام تازه (مانند میوه و سبزیجات)، فرآوری شده (مانند کنسروها و غذاهای آماده)، و خشک (مانند حبوبات و غلات) باشد.

لغت نامه دهخدا

خواربار. [ خوا / خا ] ( اِ مرکب ) خوراک. طعام. ( ناظم الاطباء ). آنچه بخورند. ( شرفنامه منیری ). گندم وجو و برنج و توسعاً هر خوردنی. ( یادداشت بخط مؤلف ): نخشبیان همه بیعت کردند و بحرب بیرون آمدند و توانگران خواربار بیرون کردند از بیم قحط و حرب اندرگرفتند. ( ترجمه طبری بلعمی ). مدت سه سال راه طعام و خواربار ببست. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 85 ). || خوراک اندک که قوت لایموت است. ( برهان قاطع ). || توشه ای که برای قوت عیال از جایی آرند. || غله. ( ناظم الاطباء ):
دهمتان ازین بیشتر خواربار
گل سرختان بشکفانم ز خار.فردوسی.خبر یافتیم از تو ای شهریار
که داری بمصر اندرون خواربار.فردوسی.یک صاع دزدید و در خواربار
نهان کرد چون مهره در مغز مار.فردوسی.جهانیان همه انبار خواربار کنند
ستوده خوی تو از آفرین نهد انبار.عنصری.گر او را نیارید با خویشتن
نباشد دگر آبتان نزد من
یکی دانه تان ندهم از خواربار
کنمتان برون از در مصر خوار.شمسی ( یوسف و زلیخا ).من خود عزیز بار نیم خواربارگیر
آخر نه گاو به بوداز خواربار دور.صدرالشریعه برهان اسلام.- اداره خواربار؛ دایره ای بوده است از دوایر شهرداری که بکار خوراک و مواد غذائی مردمان رسیدگی می کرده است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خواربارآور؛ میّار. مائر. ( منتهی الارب ).
- خواربار آوردن؛ استمیار. ( تاج المصادر بیهقی ). امتیار. میر. غیار. غور. اعتشاش. امارة. ( منتهی الارب ).
- خواربارفروشی؛ مغازه ای که مواد خوراکی می فروشد و گاه مواد خوراکی آماده برای اکل نیز دارد.
- وزارت خواربار؛ در زمان جنگ دوم بین المللی چون مسأله مواد غذائی و خواربار مملکت بواسطه تضییقات خارجی مشکل شد وزارت خانه بزرگی در آن روزها برای رسیدگی به امور خواربار تشکیل گردید به این نام و تا اواخر جنگ نیز وجود داشت.

فرهنگ معین

(خا ) (اِمر. ) ۱ - آنچه خورده شود. ۲ - ارزاق.

فرهنگ عمید

مواد اولیه برای تهیۀ خوراک انسان.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خوراک اندک قوت لایموت. ۲ - ماکول. توضیح فرهنگستان این کلمه را بمعنی ارزاق پذیرفته.

جملاتی از کلمه خواربار

او نخستین خلیفه عباسی بود که مذهب شافعی اختیار کرد؛ او همچنین در فقه و سنت مطالعه کرده بود. در زمان او طوفان سختی بر بغداد و بصره و کوفه و عراق وزید و چهارپایان و کشت و خواربارها از میان رفت و قحطی و خشکسالی فراگیر شد. در این دوره، بیزانسی‌ها نیز به قلمرو عباسی دست‌اندازی می‌کردند. آغاز خلافت متوکل همزمان با قدرت یافتن ترکان در حکومت بود. خود متوکل به دست شماری از ترکان درباری به قتل رسید.
برناردی، پسر نوازنده آلفونسوی برناردی و نیرینا بیاگنی، در ۲۹ اکتبر سال ۱۹۱۱ در بالای یک فروشگاه خواربار فروشی متعلق به خانواده‌اش در دهکدهٔ استاندارد در ایالت ایلینوی آمریکا متولد شد.
فائو یا سازمان خواربار و کشاورزی سازمان ملل متحد برنامه‌های گسترده‌ای برای توسعهٔ کشت دیم در جهان دارد تا به این وسیله با گرسنگی و سوء تغذیه در جهان مبارزه کند. در این راستا طرح‌های بزرگ کشت دیم در استرالیا، چین، اتیوپی، هند، مدیترانه و امریکای شمالی اجرا شده‌اند.
جهانیان همه انبار خواربار کنند ستوده خوی تو از آفرین نهد انبار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم