فضل

ضرب‌المثل گیرم پدر تو بود فاضل / از فضل پدر تو را چه حاصل؟ به این معناست که داشتن یک پدر با فضیلت، به تنهایی نمی‌تواند برتری یا ارزش فرد را تضمین کند.

در اینجا، فضل به ویژگی‌های مثبت، دانش و نیکی اشاره دارد و تأکید می‌کند که هر فرد باید خود برای دستیابی به دانش و فضیلت تلاش کند و تنها به اعتبار پدر خود اتکا نکند.

در واقع، فضیلت و ارزش واقعی در دستاوردهای شخصی نهفته است. این عبارت به اهمیت خودسازی و تلاش فردی در زندگی اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

فضل. [ ف َ ] ( ع اِمص، اِ ) فزونی. ج، فضول. ( منتهی الارب ). مقابل نقص. ( اقرب الموارد ). || بقیه ازهر چیزی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || برتری. رجحان. ( فرهنگ فارسی معین ): 
چه فضل میر ابوالفضل بر همه ملکان 
چو فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز.رودکی.

فرهنگ اسم ها

اسم: فضل (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: fazl) (فارسی: فَضل) (انگلیسی: fazl)
معنی: برتری دانش، اخلاق، و هنر، لطف، توجه، رحمت، برتری در دانش، اخلاق و هنر، دانش و معلومات، لطف و توجه و رحمت و احسان ( که از خداوند می رسد )، ( در قدیم ) افزونی، زیادتی، سخاوت و بخشندگی، ( اَعلام ) ) فضل ابن سهل: [قرن و هجری] وزیر ایرانی مأمون از مردم سرخس، ملقب به ذوالریاستین، که به دست مأمون مسلمان شد و به فرمان او در حمام کشته شد، ) فضل ابن نوبخت: [ هجری] دانشمند ایرانی، مترجم کتابهای پهلوی به عربی و مؤلف کتابهایی در نجوم، ) فضل برمکی: [، قمری] وزیر هارون الرشید [ هجری] و برادر رضاعی او، والی خراسان [ هجری] در زندان هارون درگذشت، ( در اعلام ) نام چند تن از مشاهیر تاریخی

جملاتی از کلمه فضل

بساط‌ حشر که خورشید فضل‌ می‌دمد اینجا تو سایه‌ گر نبری نامهٔ سیاه ندارد
برآنکه فضل و هنر مونس و ندیم ویند برآنکه، جود و کرم یارو همنشین دارد
وی جملهٔ خلق را ز بالا و ز پست آورده به فضل خویش از نیست به هست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم