شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی، معروف به شهریار، یکی از شاعران برجسته ایران است که آثارش در موضوعات مختلفی از جمله وطن، اجتماع، تاریخ، مذهب و وقایع معاصر سروده شده است. او در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در روستای زیبای «خوشکناب» در آذربایجان و در خانواده‌ای متدین و اهل فضل به دنیا آمد. پدرش، حاجی میرآقای خوشکنابی، از وکلای برجسته و عارفان زمان خود بود و به خاطر خط خوشش به عنوان خوشنویسی ماهر و مشهور شناخته می‌شد. شهریار دوران کودکی‌اش را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشکناب و در کنار کوه افسونگر «حیدربابا» سپری کرد. او نخستین شعر خود را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود که نشان‌دهنده نبوغ و استعداد شگفت‌انگیز او بود. پس از دوران کودکی، زمانی که به تبریز آمد، به شدت تحت تأثیر این شهر جذاب و تاریخی و ادیب‌پرور قرار گرفت. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس متحده، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با قرائت و نوشتن به زبان‌های ترکی، فارسی و عربی آشنا شد. سپس به تهران رفت و در دارالفنون تا پایان دوره دبیرستان در رشته پزشکی تحصیل کرد و در چند بیمارستان نیز دوره‌های انترنی را گذراند؛

لغت نامه دهخدا

شهریار. [ ش َ ] ( اِ مرکب ) کلانتر و بزرگ شهر. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). حاکم. امیر ناحیه ای. فرمانروای شهر یا ناحیه یا کشور

فرهنگ معین

(شَ ) [ په. ] (اِمر. ) ۱ - فرمانروای شهر. ۲ - پادشاه. ۳ - از نام های پسران.

فرهنگ عمید

بزرگ تر شهر، فرمانروای شهر، پادشاه.

فرهنگ فارسی

بخشی است از شهرستان تهرانواقع در جنوب تهران میان ساوجبلاغ و غار و خاک ساوه و پشاپویه و آن از نقاط بد آب و هوای اطراف تهران است. در تابستان بسیار گرم است و بادش معروف میباشد. مرکز آن [کرشته] و ده های معروف آن عبارتند از [ علیشاه عوض ] و [ رباط کریم ].
بزرگترشهر، فرمانروای شهر، پادشاه
( اسم ) ۱ - کلانتر شهر بزرگ شهر فرانروای شهر. ۲ - شاه پادشاه.

فرهنگ اسم ها

اسم: شهریار (پسر) (فارسی) (تلفظ: šahr (i) yār) (فارسی: شهريار) (انگلیسی: shahryar)
معنی: فرمانروای شهر یا کشور، پادشاه، حاکم، شاه، فرمانروا، ( اَعلام ) ) پسر خسرو پرویز از شیرین و پدر یزدگرد سوم ساسانی، ) ( در شاهنامه ) پسر برزو، نواده ی رستم، ) محمّدحسین شهریار [، شمسی] شاعر ایرانی، از مردم آذربایجان، سراینده ی شعر به فارسی و ترکی آذری، از جمله منظومه ی ترکی به نام سلام به حیدربابا و دیوان شعر فارسی، ) عنوان ترجمه ی فارسی کتابی از ماکیاولی درباره ی اصول سیاسی و آیین کشورداری، ) نام شهرستانی در جنوب استان تهران، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی

دانشنامه آزاد فارسی

شهریار (شاهنامه). در شاهنامۀ فردوسی، یکی از چهار پسر خُسرو پَرویز از شیرین. به نوشتۀ بَلعَمی و حَمزۀ اصفهانی، پسر بزرگ خسرو پرویز بود. شیرین پرستاری سیاه رو و حجامت گر داشت، که ظاهراً یَزدگرد سوم حاصل هم آغوشی شهریار با اوست.
شهریار (کتاب). شهریار (کتاب)(Prince)از مناقشه برانگیز ترین کتاب های دوران نوزایی (رنسانس) ایتالیا، نوشتۀ نیکولو ماکیاولّی، در ۱۵۱۳. ماکیاولّی، با مشاهدۀ حکومت خودکامۀ چزاره بورجا و آشفتگی هایی که درپی از میان رفتن این حکومت پدید آمد، به این باور رسید که حکومت اثربخش باید در کاربرد قدرتِ مبتنی بر عمل گرایی باشد نه بر پارسامنشی. استدلال وی تا حدودی بر پایۀ مطالعاتش در آثار تاریخ دانان کلاسیک قرار داشت، اما شهریار نخستین اثری بود که آشکارا به بحث دربارۀ کاربرد زور در دولت می پرداخت و مدعی می شد که برای داشتن حکومتی باثبات دست زدن به اقدامات غیراخلاقی قابل اغماض است. این عقاید و دفاع ماکیاولّی از جمهوری خواهی با نظم سنّتی در تضاد بود و همین سبب شد که نام وی با وحشیگری نفع طلبانه و خدانشناسی مترادف شود. چهرۀ شرورانه ای که کریستوفر مارلو در کتاب یهودی مالت (۱۵۸۹) از ماکیاولّی ترسیم کرده است، تصورّی را که مردم اروپا در قرن ۱۶ از ماکیاولّی داشتند به خوبی نشان می دهد. شهریار نخستین بار در ۱۵۳۲ منتشر شد. دو ترجمۀ فارسی از آن در دست است.

جملاتی از کلمه شهریار

فغان کرد کای شهریار جهان سر نامداران و تاج مهان
چه گفت آن سپهدار نیکوسخن که با بددلی شهریاری مکن
سزد میهمان شهریار زمین کجا همت او بود میزبان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم