شمامه

اسم دخترانه شمامه نامی با معانی زیبا و دلنشین است که به رایحه‌های خوش، محبت و جذابیت اشاره دارد. انتخاب این نام می‌تواند نشان‌دهنده توجه به زیبایی‌های زندگی و روابط انسانی باشد و به فرد احساس خاص بودن و ارزشمندی بدهد. این نام می‌تواند نمادی از لطافت و خوشبویی باشد که در زندگی فرد تأثیر مثبت دارد.

معانی اسم

رایحه و بوی خوش: شمامه به معنای رایحه و بوی خوش است. این معنا نشان‌دهنده لطافت و دلپذیری این نام است و می‌تواند به فرد احساس طراوت و شادابی بدهد. رایحه‌های خوش در فرهنگ‌های مختلف به عنوان نمادهایی از زیبایی و شادی شناخته می‌شوند و این نام به نوعی نمایانگر این ویژگی‌ها در شخصیت فرد است.

دوست داشتنی: در معنای مجازی، شمامه به دوست داشتنی نیز اشاره دارد. این ویژگی می‌تواند به فرد احساسی از محبت و نزدیکی به دیگران بدهد. افرادی که این نام را دارند ممکن است به عنوان شخصیت‌هایی محبوب و مهربان در جامعه شناخته شوند و روابط خوبی با دیگران برقرار کنند.

گلوله‌ی خوشبو: این نام همچنین به گلوله‌ی خوشبو اشاره دارد، که می‌تواند به عطر یا خوشبوکننده‌هایی که برای ایجاد فضایی دلپذیر استفاده می‌شوند، اشاره کند. این جنبه می‌تواند نشان‌دهنده زیبایی و جذابیت فرد باشد و او را به عنوان شخصیتی دلنشین و سرزنده معرفی کند.

لغت نامه دهخدا

( شمامة ) شمامة. [ ش َ م َ ] ( ع مص ) بوییدن. ( دهار ). رجوع به شم شود.
شمامة. [ ش َم ْ ما م َ ] ( ع اِ ) شمام. دستنبو. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
شمامه. [ ش َ م َ / م ِ ] ( از ع اِ ) بوی خوش که از چیزی بوییده شود. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء )

فرهنگ معین

(شَ مّ مَ یا مِ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - دستنبو. ۲ - هر چیز خوشبو که در دست گیرند و ببویند. ۳ - قندیل، چراغ دان.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) نوعی خربزه، دستنبو.
۲. [قدیمی] هرچیز خوشبو که در دست می گیرند و می بویند.
۳. [قدیمی] قندیل، چراغدان.
* شمامهٴ کافور: [قدیمی، مجاز]
۱. آفتاب.
۲. ماه.
۳. روشنایی روز.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نوعی از خربزه دستنبو جمع: شماتات. ۲ - عطردان. ۳ - گلوله ای به شکل گوی مرکب از خوشبوها که در دست گیرند و بویند. یا شمامه کافور. ۱ - آفتاب و ماه. ۲ - روز روشنایی روز.
شمام و دستنبو

فرهنگ اسم ها

اسم: شمامه (دختر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: šam(m)āme) (فارسی: شمامه) (انگلیسی: shamame)
معنی: رایحه و بوی خوش، ( به مجاز ) دوست داشتنی، گلوله ی خوشبو، دستنبو، ( به مجاز ) شخص یا چیز دوست داشتنی و خوشایند

ویکی واژه

دستنبو.
هر چیز خوشبو که در دست گیرند و ببویند.
قندیل، چراغ دان.

جملاتی از کلمه شمامه

دماغ عقل معطر کن از شمامه ی می بود که بوی عفافش برون رود ز دماغ
صبا شمامه ی عنبر شمال و نافه ی مشک ز بوی لطف تو در دامن هوا کرده
همچون شمامه بر سر دستش گرفته است فضل ازل چو از نفسش بوی فقر خاست
هر صبحدم شمامه آن زلف عنبرین ز انفاس روح پرور باد صبا شنو