پهلوان

پهلوان، عنوانی است برای مردان شجاع و توانا، جنگجویان دلیر، قهرمانان کشتی و افرادی که به قدرت بدنی معروف هستند. از زمان‌های قدیم، برجسته‌ترین و قدرتمندترین رزمندگان میدان نبرد را با لقب جهان پهلوان می‌شناخته‌اند. این افراد نمونه‌هایی از ایزدان و الاهگان آسمانی بودند که در قالب مردان شجاع و توانای نسانی ظاهر می‌شدند، اما رفتار و ویژگی‌هایشان به گونه‌ای بود که شبیه به ایزدان و موجودات فوق‌انسانی به نظر می‌رسید. به عنوان مثال، گرشاسب، بزرگ‌ترین رزمنده دین زرتشتی، از گروه ایزد پهلوانان به شمار می‌رفت. رستم نیز در آغاز، جوهر و اصل ایزدی هند و ایرانی داشت و در حماسه‌های سکایی و ایرانی پس از دوران اوستا، و در سیستان که از نفوذ و تعصبات دینی زرتشتی دور بود، به رزمنده بزرگ حماسی شاهنامه تبدیل شد. آنان بر خلاف قهرمانان دوره اساطیری، انسان‌هایی بودند که دارای قدرت و رفتارهای جادویی و افسانه‌ای بودند. دوره حماسی ایران با ظهور کاوه و سلطنت منوچهر آغاز شد و با مرگ رستم و سلطنت بهمن، پسر اسفندیار به پایان رسید. در این دوران کاوه، پسرش کارن یا قارن، گرشاسب و اسفندیار ظهور کردند و هر یک شجاعت‌ها و مردانگی‌های شگفت‌انگیزی از خود به نمایش گذاشتند. رستم، که نامش به صورت رُسْتَهْم در کنار نام اسفندیار در متن پهلوی منظومه غیردینی درخت آسوریگ ذکر شده، بزرگ‌ترین جهان‌ پهلوان ایران به شمار می‌رود. همچنین کیخسرو، به عنوان برترین شاه دوره کیانی شناخته می‌شود. اسفندیار نیز با پایگاه دینی بود و به عنوان برگزیده و حامی زردشت شناخته می‌شد. رستم سیستانی، در کنار دودمان کیانیان، بخشی از سنت حماسه‌های ملی ایران را تشکیل داد. نولد که معتقد است که بخشی از قهرمانی‌های رستم سیستانی که جنبه‌های فوق بشری دارد، نتیجه و محصول تفکرات اقوام ابتدایی است، در حالی که بخش دیگری از دلاوری‌های او که ناشی از مهارت‌ها و هنرهای انسانی است، به دوره‌های بعدی تعلق دارد. در دوران حماسی، هاله‌ای از افسانه شخصیت رستم را احاطه کرده و او را به عنوان یک رزمنده حماسی دوباره معرفی می‌کند و به او جایگاهی تقریباً ایزدگونه و اساطیری می‌بخشد.

لغت نامه دهخدا

پهلوان. [ پ َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) منسوب به پهلو ( پارت ) با الف و نون علامت نسبت نه جمع، و مجازاً بمعنی سخت توانا و دلیر و زورمند بمناسبت دلیری قوم پارت. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). مردم سخت و توانا و دلاور و قوی جثه و بزرگ و ضابط و درشت اندام و درشت گوی. ( برهان ). دلیر. بطل. مرد زورمند. یل. کمی: پهلوان این کارست؛ بنیرو و دلیری از عهده آن برمی آید. || امیری که بمردی و سپاهکشی از او بهتر نباشد. ( نسخه ای از لغت نامه اسدی ). سپهبد بر لشکر. ( صحاح الفرس ). سپهبد لشکر باشد برلشکر تمام. 

فرهنگ معین

(پَ لَ ) (ص نسب. اِمر. ) ۱ - دلیر، شجاع. ۲ - نیرومند.

فرهنگ عمید

۱. دلیر، دلاور: کسی کاو بُوَد پهلوان جهان / میان سپه درنمانَد نهان (فردوسی: ۲/۱۶۳ )، اگر پهلوان زاده باشد رواست / که بر پهلوانان دلیری سزاست (فردوسی: ۶/۴۴۴ ).
۲. نیرومند.

فرهنگ فارسی

منسوب به قوم پارت که دلیرونیرومندبودند
( صفت اسم ) منسوب به پهلو ۱- سخت توانا و دلیر شجاع: همه کار او پهلوانه راندی کسی را بر شاه ننشاندی. ( شا. بخ ۲. ) ۲۲۸۹: ۸-درشت اندام عظیم جثه. ۳- درشت گوی. ۴- مرد اصلی که در داستانی شرح اعمال او روایت شود قهرمان. ۵- کشتی گیر. ۶- یا پهلوان پایتخت. رئیس پهلوانان. پهلوان پهلوانان.یا پهلوان جهان.بزرگترین پهلوان دنیا قهرمان عالم جهان پهلوان: مدار ملک و عماد دولت و اساس کار اوسام نریمان بود که او را پهلوان جهان خواندندی.
دهی از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه

فرهنگ اسم ها

اسم: پهلوان (پسر) (فارسی) (تلفظ: pahle(a)vān) (فارسی: پهلوان) (انگلیسی: pahlevan)
معنی: جنگجوی شجاع و زورمند، ( به مجاز ) آن که در امری سرآمد است، ( به مجاز ) قوی هیکل و قوی جثه، ( در قدیم ) سردار لشکر

دانشنامه اسلامی

پهلوانان دوره حماسی
پهلوانان دوره حماسی و شاهنامه نمونه دلاوری، مردانگی، بزرگی روح و اندیشه اند. آن ها پهلوانانی هستند جنگجو که در میدان رزم پیشگام اند و یک تنه با سپاه دشمن روبه رو می شوند و کارزار می کنند؛ از دروغ و جادو بیم دارند و با آن ها دشمنی می ورزند؛ خداپرست اند و در کارها از او استعانت می کنند. پهلوانان حماسی ایران اهل بزم اند و رزم، همچنان که پهلوانان یونانی، به ویژه آشیل، به این دو کار می پردازند. دیویدسن بزم را بستری تاریخی برای روایت ماجراجویی های پهلوانان در رزمگاه و نماد متعارف جامعه ای منضبط و پایان جنگ و ستیز و گذار از بی نظمی به نظم در جامعه می انگارد. به نظر او، در سنت پهلوانی بزم و رزم نهادهای مشابهی از هویت و عملکرد اجتماعی پهلوان به شمار می روند.در این دوره پهلوانان پاسدار اقتدار پادشاهی یا فرّ کیانی بودند. فر یا فره مظهر قدرت، حاکمیت و اقتدار بود و شاهان کیانی برخوردار از فر بودند. مصیبت های ملی برباد دهنده فر کیانی و اقتدار پادشاهی بودند. پهلوانان دودمان پهلوانی سیستان، و در آن میان رستم، پاسدار فر پادشاهان نیز بودند و حتی فر یا اقتدار را به آنان اعطا می کردند، یا به تعبیری دیگر تاج بخش بودند. از پهلوانان، گرشاسب، نیای رستم را تنها شاه ـ پهلوان صاحب فرِ جنگجویی دانسته اند، و این به سبب نقش ملی و مردمی پادشاهی اوست. 

جملاتی از کلمه پهلوان

پیامی رسانم ز اسفندیار اگر بشنود پهلوان سوار
بدان تا گو نامور پهلوان نشیند بر شهریار جوان
چنین گفت پس پهلوان بزرگ بدان پرخرد مهتران سترگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم