هاجر

هاجر، همسر ابراهیم (ع) و مادر اسماعیل است. قرآن در آیه ۳۷ سوره ابراهیم به داستان او اشاره کرده است. وی کنیز پادشاه مصر بود که به ساره، همسر ابراهیم، هدیه داده شد. اما از آنجا که ابراهیم فرزندی از ساره نداشت، ساره وی را به ابراهیم بخشید و پس از مدتی اسماعیل به دنیا آمد. اندکی پس از تولد اسماعیل، به دستور خدا، ابراهیم او و فرزندش را به مکه منتقل کرد، جایی که در آن زمان بیابانی خشک و خالی از سکنه بود. گزارش قرآن و تورات درباره دلیل این جابجایی متفاوت است. طبری در نقلی می‌گوید که او دختر پادشاه مصر بود و پس از شورش گروهی از مردم عین الشمس، او به بردگی گرفته شد و به پادشاه جدید مصر فروخته شد. پیامبر (ص) از اصحابش خواسته است که با مردم مصر با نرمی رفتار کنند، زیرا او از آن‌ها بوده است. طبری در نقلی می‌گوید که او دختر پادشاه مصر بوده است. پس از شورش گروهی از مردم عین الشمس علیه پادشاه، او دخترش را به بردگی گرفت و به پادشاه جدید مصر فروخت. پیامبر (ص) از یارانش خواسته بود که با مردم مصر با نرمی رفتار کنند، زیرا هاجر از آن‌هاست. حضرت ابراهیم در حدود ۷۰ سالگی به فرمان خداوند مأمور به مهاجرت از بابل شد. به همین دلیل، او به همراه همسرش ساره، برادرزاده‌اش حضرت لوط و تعدادی از پیروانش به مصر رفتند. پادشاه مصر به ساره نظر سوء داشت و ابراهیم به خاطر حفظ جان ساره، خود را برادر او معرفی کرد. طبق گزارش‌های تاریخی، هر بار که پادشاه قصد آزار ساره را داشت، دستش به طرز عجیبی خشک می‌شد و این اتفاق سه بار تکرار شد. در نهایت، پادشاه از ساره خواست تا دعا کند تا دستش به حالت اول برگردد. پس از دعای ساره، پادشاه او را آزاد کرد و کنیزی قبطی به نام هاجر را به او هدیه داد.

لغت نامه دهخدا

هاجر. [ ج ِ ] ( ع ص ) سخن پریشان گوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || جدائی کننده. || لایق و فایق از دیگران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): چیزی هاجر؛ یعنی فائق و فاضل بر دیگر اشیاء. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به «هجر» شود.
هاجر. [ ج ِ ] ( اِخ ) قبیله ای است. ( منتهی الارب ). نام قبیله ای از تازیان. ( ناظم الاطباء ).
هاجر. [ ج َ ] ( اِخ ) نام مادر اسماعیل. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). نام یکی از دو زن ابراهیم، کنیزی که ملک مصر سنان بن علوان بن عبیدبن عولح به ساره داد. چون ابراهیم را از ساره فرزند نیامد و ساره دریافت که ابراهیم از این بابت آزرده خاطر است. هاجر را به او بخشید، ابراهیم را در هشتاد و شش سالگی از وی پسری آمد که اسماعیل نام نهاد. پس از تولد اوساره را عرق رشک و غیرت در حرکت آمد و دل نمودگی آغاز کرد و نیز سوگند یاد کرد که سه عضو از اعضای هاجر را قطع کند. هاجر در گوشه ای منزل گزید. آخرالامر بنابر شفاعت ابراهیم قرار بر آن یافت که دو نرمه گوش هاجر را سوراخ کند و یکی از اعضای نهانی او را مقطوع گرداند. هاجر از کنج انزوا بیرون آمد و ساره بدان طریق سوگند خود را راست گرداند. سنت سوراخ کردن گوش و ختان در میان زنان از آن زمان پیدا شد. باز هم ساره با هاجر شکیبا نبود، ابراهیم را گفت: ایشان را از نزدمن ببر. ابراهیم، هاجر و اسماعیل را به زمین مکه برد و به راهنمایی و اشارت جبرئیل ایشان را آنجا که بیابانی بی آب بود ساکن گردانید. در مجمل التواریخ آمده است: چون فعل قوم عاد زشت گشت اندر یمن [ مردی ] نام وی معاویةبن بکر برخاست با جماعت خویش و به مکه آمد که حرمست و نخستین کسی بعد از طوفان [ که ] آنجایگه مقام کردی، وی بوده است و آنجا که اکنون کعبه است بلندی سرخ بود تا خدای عز و جل فرمود ابراهیم را بنا کردن خانه کعبه، پس ابراهیم هاجر و اسماعیل را با مشکی آب و قدری طعام آنجا رها کرد، و ایشان را به خدای تسلیم کرد و بازگشت و هاجر به طلب آنکه مگر کسی را ببیند به مروه و صفا همی دوید چند بار، آن است که سنت گشت و از ارکان حج کردن شد، و اسماعیل چون طفلان بگریست و پاشنه بر زمین زد، خدای تعالی چشمه آب پدید آورد، و گویند زمزم است. ( مجمل التواریخ و القصص ص 191 ). و چون قوم بنی جرهم بواسطه آب آنجا آمدند اسماعیل در میان ایشان پرورش یافت و دختر مهتر بنی جرهم را به زنی گرفت:

فرهنگ معین

(جِ ) [ ع. ] (اِفا. ) ۱ - جدایی کننده. ۲ - فایق،فاضل بر دیگر اشیا.۳ - سخن پریشان گوی.

فرهنگ فارسی

جدایی کننده، لایق وفائق، فضیلت وبرتری داشتن
(اسم ) ۱- جدایی کننده. ۲- فایق و فاصل بردیگراشیائ. ۲- سخن پریشان گوی.

فرهنگ اسم ها

اسم: هاجر (دختر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: hājar) (فارسی: هاجر) (انگلیسی: hajar)
معنی: فضیلت و برتری داشتن، نام همسر حضرت ابراهیم خلیل ( ع ) و مادر حضرت اسماعیل ( ع )، به معنی «فرار»، ( اَعلام ) همسر دوم حضرت ابراهیم خلیل ( ع )، کنیز همسر اولش سارا، مادر اسماعیل ( ع )، به روایت تورات و قرآن، [هاجر در ادبیاتِ یهود نشانه ی بندگی در شریعت است]، ( عبری ) به معنی ' فرار '، ( در اعلام ) همسر حضرت ابراهیم خلیل ( ع ) و مادر اسماعیل ( ع ) ]هاجر در ادبیاتِ یهود نشانه ی بندگی در شریعت است[، معرب از عبری فرارکننده، مهاجرت کننده، نام مادر اسماعیل و همسر ابراهیم ( ع )

جملاتی از کلمه هاجر

حال اسحاق و حال اسماعیل هاجر و ساره و آل اسرائیل
عبد اللَّه مسعود گفت: جماعتی مهاجر و انصار بخانه عایشه گرد آمدیم.
گوید که منکر عمل کیمیا کجاست؟ اینک مهاجری، عمل کیمیاگری!
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم