موحد

اسم پسرانه موحد یک نام عربی است که به یگانگی خدا و ایمان به توحید اشاره دارد. این نام می‌تواند به فرد احساس خاص بودن و ارزشمندی بدهد و او را به عنوان شخصیتی با روحیهٔ مذهبی و اخلاق‌مدار در جامعه معرفی کند.

معنی اسم

موحد به معنای یکتاپرست یا مؤمن به یگانگی خدا است. این نام به شخصی اشاره دارد که به یگانگی و یکتایی خداوند ایمان دارد و در اعتقادات خود به توحید پایبند است. در واقع، موحد از ریشه «و-ح-د» به معنای یکی و یکتا گرفته شده است و بیانگر فردی است که توحید و یگانگی خداوند را باور دارد و آن را اساس دین و زندگی خود قرار می‌دهد.

تأثیر بر شخصیت

انتخاب نام موحد می‌تواند تأثیر مثبتی بر شخصیت فرد داشته باشد. این نام به فرد یادآوری می‌کند که باید به ارزش‌های اخلاقی و دینی پایبند باشد و در زندگی‌اش به یگانگی و وحدت توجه کند. همچنین، این نام می‌تواند فرد را به سمت رفتارهای مثبت و ایمان به خدا سوق دهد.

لغت نامه دهخدا

موحد. [ م َ ح َ ] ( ع مص ) یگان یگان درآمدن. ( ناظم الاطباء ). یکان یکان درآمدن. دخلوا موحد موحد؛ یکان یکان درآمدند. ( منتهی الارب، ماده وح د ).
موحد. [ ح ِ ] ( ع ص ) گوسپند یک بچه زاینده. ( منتهی الارب، ماده وح د ). گوسپندی که یک بچه زاید. ( ناظم الاطباء ).
مؤحد. [ م ُ ءَح ْ ح ِ ] ( ع ص ) موحد. کسی که خداوند عالم را یکی می داند و یکی می گوید. ( ناظم الاطباء ). یک گرداننده. رجوع به تأحید و موحد شود.
موحد. [ م ُ وَح ْح َ ] ( ع ص ) حرفی که دارای یک نقطه است مانند «ب ».
موحد. [ م ُ وَح ْ ح ِ ] ( ع ص ) مؤحد. کسی که خداوند عالم را یکی می داند و یکی می گوید. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مقابل مشرک، آن را گویند که به مرتبه یگانگی رسیده باشد و از دویی وارسته بود و از همه قیدها گذشته و نظرش از غیر ساقط گشته و یکی گوی و یکی دان و یکی شده باشد که اﷲ و لاسواه. ( آنندراج ). کسی که معتقد است به توحید خدای جل شأنه و آن که جز خدای تعالی مؤثری در عالم نمی داند. ( ناظم الاطباء ). یگانه پرست. یکتاپرست. یک خدا گو. یگانه گوی. یکی گوی. احدگو. آن که خدای را یکی داند. ( یادداشت مؤلف ):
فریضه باشد بر هرموحدی که کند
به طاقت و به توان با عدوی تو پیکار.فرخی.موحد چه در پای ریزی زرش
چه شمشیر هندی نهی بر سرش.سعدی ( گلستان ).- موحد گشتن؛ یکتاپرست شدن. یگانه پرست شدن. به یگانگی خدای تعالی ایمان و اعتقاد داشتن. ( از یادداشت مؤلف ):
چرا گر موحد نگشتست بلبل
چنین در بهشت است هال و قرارش.ناصرخسرو.|| یک گرداننده. ( یادداشت مؤلف ). یگانه گرداننده. ( از منتهی الارب ).
موحد. [ م ُ وَح ْ ح ِ ] ( اِخ ) طالقانی نامش شفیعا یا ملاشفیع و عالمی عامل و عارفی کامل بود نیاکانش از طالقان آمده در اصفهان سکونت گرفتند. و او در هشتادسالگی بدانجا درگذشت. از اشعار اوست:
آن شوخ که عشق را هوس می داند
بلبل با زاغ هم نفس می داند
گفتا که مگوی راز عشقم به کسی
من با که بگویم همه کس می داند.
( از آتشکده آذر چ شهیدی ص 419 ). و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.

فرهنگ معین

(مُ وَ حِّ ) [ ع. ] (اِفا. ) یکتاپرست.

فرهنگ عمید

کسی که خدا را یکی بداند و به خدای یگانه ایمان داشته باشد، یکتاپرست.

فرهنگ فارسی

یکتاپرست، خداشناس، کسی که خدارایکی بداندوبه خدای یگانه ایمان داشته باشد
( اسم ) آنکه بوحدت خدا ایمان یکتا پرست: [ موحد ایدر بزبان چه گوید که دارد حالش خود زبان است عبارت چون کند از آن ? ] ( کشف الاسرار ۵٠۸:۲ ) جمع: موحدین
طالقانی نامش شفیعا یا ملا شفیع و عالمی عامل و عارفی کامل بود نیاکانش از طالقان آمده در اصفهان سکونت گرفتند.

فرهنگ اسم ها

اسم: موحد (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: movahhed) (فارسی: موحد) (انگلیسی: movahhed)
معنی: آن که به یگانگی خداوند ایمان دارد، یگانه پرست، یکتا پرست

جملاتی از کلمه موحد

فرق میان واقعه مشرک و واقعه موحد آنک مشرک در حجب شرکت و اثنینیت بازمانده است هرگز از مشاهدات انوار صفات احدیت خبر نیابد و از هستی انسانیت بیرون نیاید و موحد بنور وحدانیت از ظلمت حجب شرکت خلاص یابد و هستی انسانیت در تجلی انوار صفات احدیت محو کند ودر ظهور عالم وحدانیت برخوردار مقام وحدت گردد.

وی در سال ۵۱۸ هجری از کوه‌های مصامده خارج شد و به تینمل رفت و در آن‌جا برای خود مسجد و دژی بنا نمود و زمین‌ها و خانه‌های آن‌جا را بین یاران خود تقسیم نمود و دور شهر دیوار و حصاری ساخت. بدین ترتیب، تینمل به عنوان اولین پایتخت رسمی موحدون انتخاب شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال کارت فال کارت