رذالت

رذالت در زبان فارسی به معنای پستی یا فرومایگی است و به ویژگی‌ها یا رفتارهایی اشاره دارد که از نظر اخلاقی و انسانی ناپسند و زشت تلقی می‌شوند. این واژه به طور کلی به صفات و اعمالی اشاره دارد که نشان‌دهنده فقدان اخلاق، فضیلت و شرافت هستند.

ویژگی‌ها و معانی مرتبط:

رفتارهای ناپسند: رذالت به رفتارهایی اشاره دارد که به عنوان غیراخلاقی، فریبکارانه یا بی‌رحمانه شناخته می‌شوند. این رفتارها می‌توانند شامل دروغ‌گویی، خیانت، و سوءاستفاده از دیگران باشند.

صفات شخصیتی: افرادی که به عنوان رذل شناخته می‌شوند، دارای صفاتی مانند حسادت، کینه‌توزی، و خودخواهی هستند. این صفات باعث می‌شود که آن‌ها در تعاملات اجتماعی و انسانی خود به دیگران آسیب برسانند.

در ادبیات و فرهنگ: رذالت در ادبیات و فرهنگ به عنوان یک مفهوم منفی و زشت مطرح می‌شود و در مقابل فضایل اخلاقی مانند صداقت، شرافت و نیکوکاری قرار می‌گیرد.

لغت نامه دهخدا

رذالت. [ رَ ل َ ] ( ع اِمص ) رَذالة. ناکسی و فرومایگی و پستی فطرت و دون طبعی. ( ناظم الاطباء ). پستی.ناکسی. فرومایگی. دنائت. خست. خساست. حقارت. سفالت.( یادداشت مؤلف ). و رجوع به رَذالة و رُذالة شود.
- رذالت داشتن؛ ناکس و فرومایه بودن و پست فطرت بودن. ( ناظم الاطباء ).
رذالة. [ رَ ل َ ] ( ع مص ) ناکس شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر اللغة زوزنی ) ( از متن اللغة ). دون و فرومایه گردیدن. ( ناظم الاطباء ). ناکس و فرومایه شدن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). رذیل شدن. رُذولة. ( از اقرب الموارد ). ناکس و فرومایه شدن، کما فی القاموس و المنتخب، در این صورت اگر بقیاس زید عدل مصدر به معنی صفت گرفته به معنی ناکس و فرومایه گویند جایز باشد چنانچه در مدار بضم و در کشف به فتح است. و رزالة به کسر اول و زای هوز چنانچه شهرت گرفته به این معنی درهیچ کتاب یافته نشد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || ( اِمص ) ناکسی و فرومایگی. ( ناظم الاطباء ).
رذالة. [ رُ ل َ ] ( ع ص، اِ ) رُذال. آن که بهتر و جَیّد آن را گرفته باشند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ردی. مقابل خیاره. ( یادداشت مؤلف ). آنچه جَیّد آنرا گرفته باشند و تباه و ناسره آن مانده باشد و رذاله هر چیزی بدترین آن است. ج، رُذالات. ( از اقرب الموارد ). ثفل چیزی که خلاصه آن از او کشیده باشند. ( آنندراج ). || مجازاً به معنی ناکس و فرومایه. ( از آنندراج ): بلی رذاله لوم و فضاله ٔشوم که در کرمان بازمانده اند تا به رعیتی پادشاه و صحرانشینی قانع بودند. ( المضاف الی بدایع الازمان ).

فرهنگ معین

(رَ لَ ) [ ع. ] (اِمص. ) فرومایگی.

فرهنگ عمید

فرومایگی، پستی، ناکسی، زشتی.

فرهنگ فارسی

فرومایه وناکس شدن، زشت وپست شدن، فرومایگی، پستی
( اسم ) فرومایگی ناکسی پستی.

ویکی واژه

فرومایگی.

جملاتی از کلمه رذالت

تا ز بیمت همگی ترک رذالت کردند نیمه قطع و دگر نیمه حوالت کردند
اول: خباثت نفس و بخل ذاتی به بندگان خدا، بدون سابقه عداوتی یا منشأ حسدی، بلکه به محض خبث نفس و رذالت طبع، زوال نعمت غیر را خواهد و به گرفتاری بندگان خدا به محنت و بلا شاد و فرحناک گردد و از راحت و رسیدن ایشان به مطالب خود، و وسعت معاش ایشان متألم و محزون شود، اگر چه نسبت به وی هیچ ضرری متصور نباشد.
از ضعیفان وقت حاجت، مال خواهد با سماجت کینه توزد با لجاجت رشوه گیرد با رذالت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم