دیگرگون

دیگرگون در زبان فارسی به معنای «تغییر یافته»، «متفاوت شده» یا «دگرگون شده» است و وقتی به کار می‌رود که وضع، حالت یا شرایطی نسبت به گذشته یا حالت قبلی خود کاملاً تغییر کرده باشد. این واژه بیانگر تحول یا دگرگونی چشمگیر در یک موضوع، وضعیت یا حالت است و نشان می‌دهد که چیز مورد نظر به شکلی متفاوت و تازه در آمده است.

این تغییر می‌تواند در ظاهر، رفتار، شرایط، احساسات یا هر جنبه‌ای از موضوع باشد. برای مثال، اگر یک مکان، فرد یا وضعیت دیگرگون شده باشد، یعنی آن چیز نسبت به گذشته کاملاً متفاوت و متحول شده است. این تغییر می‌تواند مثبت، منفی یا خنثی باشد، اما نکته اصلی در این واژه، وجود تفاوت و تحول واضح است.

در متون ادبی و هنری، این واژه برای توصیف تغییرات ظریف یا بزرگ در شخصیت‌ها، فضاها یا شرایط داستان به کار می‌رود. نویسندگان و شاعران از این کلمه برای نشان دادن تحولات عمیق در داستان یا احساسات استفاده می‌کنند تا تأثیر بیشتری بر خواننده بگذارند و عمق موضوع را بهتر منتقل کنند.

لغت نامه دهخدا

دیگرگون. [ گ َ ] ( ص مرکب ) دگرگون. دیگرگونه. طور دیگر. نوع دیگر: سوری با خود باید برد که اگر خراسان صافی شود او راباز توان فرستاد و اگر حالی باشد دیگرگون تا این مرد بدست مخالفان نیاید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 624 ).
چون شمارندم امین و رازدان
دام دیگرگون نهم در پیشتان.مولوی.|| مغشوش. مضطرب. شوریده. در هم بر هم: و خط دادند که از این سخن که گفتیم بهیچوجه بیرون نیاییم و فرمان با تو دیگرگون نکنیم. ( جهانگشای جوینی ). تغییر. جعل. ( منتهی الارب ): ذمت؛ دیگرگون و متغیر و لاغر گردیدن. ( منتهی الارب ). تغیر، سحوب؛ دیگرگون گشتن. ( یادداشت دهخدا ). || گونه دیگر. رنگ دیگر. سرنگون. واژگون.

فرهنگ معین

(گَ ) (ص مر. ) = دگرگون. دیگرگونه: ۱ - رنگی دیگر. ۲ - جور دیگر، طور دیگر، نوع دیگر. ۳ - سرنگون، واژگون. ۴ - مضطرب، شوریده.

فرهنگ عمید

= دگرگون

فرهنگ فارسی

دگرگون، دیگرگون، دگرگونه، رنگ دیگر، جوردیگر
۱ - ( صفت ) رنگ دیگر. ۲ - جور دیگر طور دیگر نوع دیگر. ۳ - سرنگون واژگون. ۴ - مغشوش مضطرب شوریده.

ویکی واژه

دگرگون. دیگرگونه:
رنگی دیگر.
جور دیگر، طور دیگر، نوع دیگر.
سرنگون، واژگون.
مضطرب، شوریده.

جمله سازی با دیگرگون

ادبیات داستانی غیرواقع‌گرا، شامل رویدادهایی است که در زندگی واقعی امکان وقوع ندارند یا فراطبیعی‌اند، یا روایت دیگرگونه‌ای از تاریخ به دست می‌دهند که با آنچه اسناد تاریخی گزارش می‌کنند، همخوانی ندارد، یا در آن‌ها تکنولوژی‌های ناممکن به کار رفته‌است. شمار قابل توجهی از این آثار در دست است، مثلاً: آلیس در سرزمین عجایب یا داستان‌های کلیله و دمنه.
ملک دیگرگون و کار ملک دیگرگون بود وعد ساعت را تو گوئی انترابست ای ادیب
تو در شمار جهانی ولیک از اهل جهان تو دیگری و ره و رسم تست دیگرگون
بدان که قاعده و اساس طریقت تصوّف و معرفت جمله بر ولایت و اثبات آن است که جملهٔ مشایخ رضی اللّه عنهم اندر حکم اثبات آن موافق‌اند؛ اما هر کسی به عبارتی دیگرگون بیان آن ظاهر کرده‌اند و محمدبن علی رضی اللّه عنه مخصوص است به اطلاق این عبارت مر حقیقت طریقت را.
چرا تدبیر ما تقدیر دیگرگون نمیگردد بیا خود را به هر تقدیر دیگرگون کنیم آخر
نام امروزی این بندر از نام یکی از بزرگان محل به نام غازی (سیدی غازی) گرفته شده‌است که پیرامون سال ۱۴۵۰ میلادی درگذشت. پس از او نام این شهر به بنی‌غازی و سپس به بنغازی دیگرگون شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت استخاره کن استخاره کن فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال فرشتگان فال فرشتگان