داغ دیده

واژه داغدیده در زبان فارسی به معنای فردی است که داغ، فقدان یا آسیب را تجربه کرده است. این اصطلاح معمولاً در متون ادبی یا در گفتگو درباره افرادی که با مصیبت یا خسارت مواجه شده‌اند، به کار می‌رود. این کلمه از دو بخش داغ و دیده تشکیل شده است؛ بخش اول به معنای درد و رنج ناشی از فقدان و بخش دوم به معنای تجربه یا مشاهده است. این واژه معمولاً به عنوان صفت به کار می‌رود و می‌تواند به عنوان توصیف‌کننده‌ای برای افراد در جملات استفاده شود. به عنوان مثال: او یک فرد داغدیده است. هنگام استفاده از آن، باید به ساختار باقی‌مانده جمله توجه کنید تا معنا به درستی منتقل شود. این کلمه باید به صورت پیوسته نوشته شود و بیشتر در متون ادبی، مقالات اجتماعی و گفتگوهایی که به مسائل عاطفی و انسانی می‌پردازند، کاربرد دارد. همچنین، این واژه می‌تواند با کلمات دیگری ترکیب شود، مانند: خانواده داغدیده.

لغت نامه دهخدا

داغ دیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) چیزی که باو داغ رسیده باشد مانند متاع آب دیده. ( آنندراج ). لکه دار. داغدار. تباهی دیده و زیان رسیده باشد. ( ناظم الاطباء ). || داغ خورده. بداغ. || فرزندمرده. مصاب بمرگ عزیزی یا فرزندی یا خویش نزدیک. بمصیبت مرگ فرزند و کسان نزدیک گرفتار آمده

فرهنگ معین

(دِ ) (ص مف. ) مصیبت زده.

فرهنگ عمید

کسی که از مرگ فرزند یا یکی از خویشان نزدیک خود دل سوخته و اندوهگین باشد، داغدار، دارای داغ: ما را مبر به باغ که از سیر لاله زار / یک داغ صد هزار شود داغدیده را (صائب: ۸۰ ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که بسبب فوت خویشاوندی نزدیک غصه دار شده.

ویکی واژه

مصیبت زده.

جملاتی از کلمه داغ دیده

از ما حذر که در دهن آتشین ماست چون لاله داغ دیده زبانی ز دود دل
از هجر شکوه با در و دیوار می‌کنم چون داغ دیده‌ای که کند گفتگو به خاک
در چشم داغ دیده صائب درین بهار هر لاله ای به کاسه پر خون برابرست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم